جوووون
چه بارونی!
رفتم یه نموره خیس شدم، یه نمورهباد تند و تیز خوردم
و برگشتم
با خودم عهد کرده بودم، بارون اول
بارون باشه و من
لمس، تنگاتنگ
خلاصه که حال داد
اون لحظهی تیز سرما، دیدم
چهطور تکبه تک سلولهام شارژ و تازه شد
خدایا شکر
برای تمام نعماتی که آگاهانه و طبق طرحی عظیم
در تجسمت گنجاندی
بازم شکر که منم در تجسمت بودم
و باز هم شکر که در این تجسم
جای خوبی، نشاندیم
بازم بگم؟
شکر دیگه
شماکه به این شکرانهها احتیاج نداری
من
دارم
من
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر