۱۳۸۹ آذر ۱۱, پنجشنبه

ثبت می‌کنم


در تاریخچه‌ی زندگی‌ام ثبت می‌کنم
اینک در ساعت 9:22 پنج‌شنبه شب، در اتاق کارم نشستم و
مستم
مست ، عطرمحبوب شب‌های پاییزی
ماکه این‌همه سال ندیده بودیم
داریم می‌بینیم گلدان محبوب‌شب پر از گل و عطر خنک مایل به پاییزش
رایحه‌ی جدیدی ساخته که عطر محبوب شب گرم تابستون نیست
یه عطر تازه است
بس‌که این‌مدت به برف و بارون و دما فکر کردم، از زیبایی‌ها غافل شدم
 اگه سهم ماست فرستادن انرژی نیاز باران به سیستم کیهانی و انگیزش هستی است
می‌فرستیم، خدایا از ما دریغ نکن یه پاییز خوب و پر از باران
حالا اگه از دستت در رفت مرداد انقدر سهمیه بارون و سیلت را مصرف کردی
یادت نبود تکلیف ما در این عصر انتظار؟
ولی بعد می‌رم به کشف تازه‌های این پاییز فراموش نشدنی
تجربه نشده و جدید
بعد از انجیر زمستانی
گوجه فرنگی ، پاییزه که موند به دلم تابستون یه هفت هشتا گوجه بده
و نعنای اهوازی که از بهار تا حالا با ماست 
هم خشک شد، هم بین شور نشست و هم با، ماست
تازه، در سبزی خوردن تازه هم مصرف شد 
دوباره جوانه‌های تازه‌اش رو روی خاک پهن و در رشد از هم جلو می‌زنن
ای خدا قربونت برم.  شکرت
اگه  تقدیرم  در تنهایی دیدی
به جاش یه چیزایی  دادی که نه گمانم اگه الان یه شوهر فشار خونی، دم موت بدتر از خودم
پیشم بود بهم می داد و چه بسا
 همه زیبایی ها را از یاد برده بودم
چون همه‌اش باید به فکر آقا بودم نه خودم
ولی 
حالا
حتا 
با رد،  نور بین سایه‌ی چین‌های پرده
روی زمین اتاق
وقت نماز
مثل چیز کیف می‌کنم
هر لحظه‌ام  یک تابلوی زیباست


چی فکر کردی؟
نکنه منتظری برای تنهایی‌  زنجه موره کنم؟
ابدا. 
من آنم که رستم بود پهلوان
برای هر رخ داد حتما دلیلی هست
که دوستش دارم



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...