بالاخره حکیم به داد گیاهان رسید
نمی شه
بهجان والدهام نمیشه در تهران زندانی بشم، صرفن برای گلها
حالا که تصمیم گرفتم ، چلک بمونه
پس باید باشم و بهش برسم
از این رو رفتم دنبال برنامه آبیاری اتوماتیک و فرهود عزیزم
دیشب فرهود و پسرش پیمان یک ویزیت اساسی از گل ها و نتیجه هم کم خوشآیندم نبود
پدر تزریق ایران بهم نمرهی بیست داد
بابت گل ها و سلامت و رسیدگی به موقع همهاش
کلی حال کردم
همه دنیا یک طرف، فرهود به یک سود که کافیه به برلگ نگاه کنه و دقیقن بشنوه چی بهش میگه
از اسامی علمی بگذریم که کلی داغ کردم بسکه شنیدم، ازت، کلسیم و ...... طرحی از وجود یک گیاه
ولی تهش به حکم طبیب فقط دو گلدان واجب داشتم برای تعویض
اونهم به دلیل تنگی گلدان
نه کوتاهی من و بنا شد ترتیب همه از جمله آبیاری گلدانها رو بدن
نمی دونی چنی شادم
تو گویی که بهم پایان نامه آخر کار داده باشند
بزرگ باغبان ایران، بیستم داد
یعنی نه وقت طلف کردم و نه به گیاهانم جفا
برگردیم به زندگی و مقایسهی دیروز و قیامت با هم
هر کاری که میکنم تهش به خودم نمرهی خوب یا بد میدم
این کار در فلانجا درست بوده یا نه؟
و زندگی همینطور پیش رفته تا ته
ولی تو به ندرت میفهمی درست بودی یا غلط
شاید به شرط چاقو، مانند هندوانهی دربسته
ولی از سر جبر یه کارهایی میکنیم
چون زندهایم و با الگوهای کهن زندگی میکنیم
الگویی از خانواده، از اقتصاد، از عشق، زندگی یا مرگ
ته تهش هیچ پیدا نیست
همیشه در شک و چهکنم اسیریم ولی چارهای جز ادامه نداریم
کاش میشد مثل دیروز یکی هر از چندگاهی از عالم بالا تشریف میآورد و یا تجدید و یا مردود میشدیم
و تا هستیم همین حالا خطاها رو اصلاح میکردیم
اضافات رو میچیدیم و طرحی نو براندازیم
قبلتر این حس رو هنگام نگار کتاب تجربه کرده بودم
هنگامی که از ر - اعتمادی نمرهی بیست گرفتم هم همین قدر ذوق زده بودم
مهم نیست از چی بیست بگیری
هر از چندی یک بیست حسابی کار ساز میشه و چاره ساز
دلم یک بیست اساسی و به کله گنده می خواد
بهجای تمام بیست هایی که از کودکی به دلم مونده
بیست کلاس، بیست مدرسه
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذفما دوست داریم تائید بشیم، بشنویم، حظ بریم ذوق کنیم.
پاسخحذفاز شما هم مثل همیشه سپاسگزارم