۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۰, پنجشنبه

مهر، نکاح



دیر و زود داره، ولی سوخت و سوز نداره

شنیدی؟
منم شنیدم ولی همیشه فایده نداره
این گل مهر من با فاصله‌ی بیست و چهار سال
یعنی روزی که در دفتر ازدواج عقد می‌شدیم، جو زده بودم شیرین به نکاح فرهاد درمی‌آد
البته خانوادگی ازم سوء استفاده کرده بودند
زیرا پدرش هم با ما در دفترخانه بود و شاهد عقد یواشکی‌ام بود
روح‌ش شاد اون یک قلم آدم تنها کسی بود که از صمیم قلب دوستم داشت و با مرگش 
من هم رفتم
القصه
برگژردیم به داستان مهریه
مهر من یک شاخه رز سیاه بود
آقای هدایت که عقدمون می‌کرد پرسید:
چرا رز سیاه؟
من هم‌چنان در قالب شیرین گفتم:
می‌خوام وقتی دنبال گل می‌گرده یادش بیفته هنوز دوستم داره
یعنی ته ته اعتماد به‌نفس و وحشت از مرگ پدر
فکر می‌کردم اوست که در آخر ازم دل‌زده می شه و می‌ره
نه که واقعن عاشق بود
واقعن که چنی خر بودم
الداستان
یعنی هیچ بلد نبودم، تلاق هم هست، نفرت و کتک‌های مفصل هم هست
و هزار اتفاق کثیف که در کل تاهل رخ داد و در نهایت تا لباس‌های تنم رو وقت متارکه دادم و
آزاد شدم
گور بابا گل رز
یعنی دروغ‌چرا؟
دروغ‌گو سگه. سگ هم دشمن خداست
به کل یادم رفته بود داستان رز سیاه و اینا و فقظ یادم ماند که چه سیاه جدا شدیم
حالا
بعد از هزار سال دیشب برام این رو آورد
این هم بازی جدید محمد و تحت تاثیر زندگی با پریسا می تونه باشه و این‌که داره از همسر سوم هم جدا می‌شه
دیگه این‌که چنی اصرار داشت برای باور من و عشق‌ او بی‌فایده بود
مگر سال‌های تاهل رو فراموش کردم ؟
یا تلاقی وحشتناک
تمام مشکلاتی که من و پریا با هم و تنها پشت سر گذاشتیم و آقا از بغل این همسر به اون همسر می‌رفت
کل زمان بیماری و سقوط بچه ام از خونه‌ی پدری 
که سالم رفت و داغون برگشت و ما در پی درمان و 
همسر آقا هر روز یه جایی ش رو عمل می‌کرد
و ما حتا به وام هم متوصل شدیم تا دخترم دوباره خودش شد
اما با زخمی بزرگ بر قلبش از سایه‌ی چنین پدری
مگر می‌شه ما هم که معتاد نبودیم دچار فراموشی بوده باشیم؟
آقا سه ساله ترک کرده و پاک شده، فکر می‌کنه
نه خانی آمده و نه خانی رفته 
فقط یک جمله به دست گرفته و می‌گه: 
انگار سی ساله بودم خوابیدم وقتی پنجاه سالم شد از کابوس بیدار شدم
روز اول شهرزاد همسرم بود روز آخر مهین
مثل ارتباط چیز به شقیقه
و چنی دلم خنک شد 
از باب این کابوس دهشتناک
بخوابی شهرزاد همسرت باشه 
بیدار شی ببینی مهین ماما خمیری جاش نشسته  که با هزار عمل زیبایی هم مالی نشد
 به نظر خودش سزایی بدتر از این نبود


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...