۱۳۹۴ اردیبهشت ۲, چهارشنبه

فکر کن، تا می‌شه




هی حوصله‌مون سر می‌ره و می‌افتیم در تله‌ی فکر
یعنی صبح تا چشم باز می‌کنیم این بی‌بخار شروع می‌شه
بخاری که نداره، فقط برای حروم کردن انرژی خوبه و بس
بعد از خودم می‌پرسم:
چرا این همه فکر می‌کنی؟
جواب می‌رسه: خب لاید اگه فکر نکنم حوصله‌ام سر می‌ره
یعنی حتا در نوزادی و کودکی هم  فکر می‌کردم؟
 اون‌موقع هم حوصله‌مون سر می‌رفته؟
یا از یه‌جایی ایجادش کردیم که سر نره؟
اصلن چیز سر رفتنی وجود داره؟
حالا به فرض که فکر نکنیم و فقط سکوت باشه
بعد چی می‌شه؟
سر از بعد بعدی انرژی درمی‌آریم؟
نه
ولی فکر کردن هم نتیجه‌ای نداره به جز به هیجان رسیدن و کلی انرژی حروم کردن
پس شاید راهی باشه که انرژی حرام نکنیم و فکر هم بکنیم؟
حتمنی هست و در بچگی تا بلوغ چنین بودیم
بعد چه می‌کردیم؟
بازی
بازی‌های شاد کودکانه
اوه فهمیدم
عشق رو سی همین ساختیم که هدفمند به غیر از خودمون فکر کنیم
ولی فکر کنیم هم چنان و هی فکر کنیم
به عبارتی به این دنیا اومدیم که فقط فکر کنیم
در افکار به موفقیت و خوشبختی برسیم
در افکار زندگی کنیم تا برسیم به مرگ
در واقع ما فقط دچار گفتگوی درونی شدیم تا هیچ‌گاه زندگی نکنیم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...