۱۳۹۴ فروردین ۱۹, چهارشنبه

بازگشت به خویشتن خویش





همین‌که نقشه‌ی راه برابر چشم قرار می‌گیره
همه چیز مفهوم و راه مشخص می‌شه
صبح همین‌که چشمم باز شد، هجوم افکاری مخلوط با چرایی آغاز شد
و چون دیشب آخرین فکرم مسیر و تجربه‌ای تازه بود که باید برخلاف همیشه درش عمل کنم
یادم آمد باید هر چه ذهن پیشنهاد می ده رو مرور کنم
این ترفنده منه
تا وقتی بخواهی به زور وادار به سکوتش کنی، مبارزه‌ای خفن رو به جون خریدی
ولی با شناسایی و قصد مرور به ناگاه می‌ره و گم و گور می‌شه
همون‌جا روی بالشت هنوز سرم بود که شروع به حرکت کرد
سراز چپ به راست روی بالشت حرکت می‌کرد و نفس‌های عمیقی که ذهنیات رو بیرون می‌ریزه
و همون مرور دقایق اول بود که لنگ رو انداخت
یعنی چی، حالم بده؟
عصبی‌ام؟
ناراحتم کردن؟
و انواع خودخواهی‌های بشری
چیزی که از اول بنا بوده از سرم باز کنم
وارد مسیری نه تازه که کهنه و دردآور شدم که یک‌سوی آن بانو والده و کل گذشته‌ای‌ست که ازش فرار کردم
و یک‌سوی دیگه مسیر آزادی و پر واضح است که با برگزیدن راه آزادی
مجبورم سکوت کنم، ناراحت نشم، قضاوت نکنم و لنگ هیچ گذشته‌ای رو به میون نیارم
گذشته تمام و رفته و در اینک من با والده ای جدید باید مواجه بشم
نباید کوچک‌ترین رجوعی به گذشته مهم باشه و هر چه به‌خاطر می‌رسه
باید مرور کنم
شاید گچ پای بانو والده راه‌گشایی باشه به گذشته‌هایی که از یاد بردم و
نشده هرگز مرور کنم
همان‌ها که پس ار سفر پدر من رو از خانواده جدا کرده تا امروز
و بازگشت من به هرآن‌چه که از ان فرار کرده بودم
همین‌که دیروز فهم کردم کجا هستم و باید چه کنم؟
داستان تغییر کرد
هنر نیست دیگران را تغییر دادن
باید یاد بگیرم با هرآن‌چه که هستند، روبرو بشم و واکنشی نه درونی و نه برونی نداشته باشم
خدایا قوت


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...