۱۳۸۶ شهریور ۵, دوشنبه

تجارت زرشک


مکزیکیه کلاه بزرگش را تا بینی آورده بود پایین و زیر درخت چرت می‌زد. بازرگان امریکایی که از اونجا گذر می‌کرد، کنارش نشست و پرسید: چکار می‌بنی
می‌بینی زیر آفتاب چرت می‌زنم
بلند شو برای خودت کاری دست و پا کن. پولی، کسبی، تجارتی. مدتی بچسب به کار. می‌بینی در زمان کم صاحب مال و ثروت زیادی می‌شی
که چی بشه؟
که بتونی در سن پیری روی قایق تفریحیت زیر آفتاب با خیال راحت لم بدی و از زندگیت لذت ببری
پدرآمرزیده. من که از حالا دارم زیر آفتاب چرت می‌زنم و لذت می‌برم. فکر زیان و تجارت و مالیاتش هم ندارم. چه لزومی به این‌همه دردسر؟

۱ نظر:

  1. نکنه منم اصل و نسبم بر میگرده به مکزیک و این حرفا؟؟؟؟!!!!!
    :p:p:p

    پاسخحذف

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...