مکزیکیه کلاه بزرگش را تا بینی آورده بود پایین و زیر درخت چرت میزد. بازرگان امریکایی که از اونجا گذر میکرد، کنارش نشست و پرسید: چکار میبنی
میبینی زیر آفتاب چرت میزنم
بلند شو برای خودت کاری دست و پا کن. پولی، کسبی، تجارتی. مدتی بچسب به کار. میبینی در زمان کم صاحب مال و ثروت زیادی میشی
که چی بشه؟
که بتونی در سن پیری روی قایق تفریحیت زیر آفتاب با خیال راحت لم بدی و از زندگیت لذت ببری
پدرآمرزیده. من که از حالا دارم زیر آفتاب چرت میزنم و لذت میبرم. فکر زیان و تجارت و مالیاتش هم ندارم. چه لزومی به اینهمه دردسر؟
میبینی زیر آفتاب چرت میزنم
بلند شو برای خودت کاری دست و پا کن. پولی، کسبی، تجارتی. مدتی بچسب به کار. میبینی در زمان کم صاحب مال و ثروت زیادی میشی
که چی بشه؟
که بتونی در سن پیری روی قایق تفریحیت زیر آفتاب با خیال راحت لم بدی و از زندگیت لذت ببری
پدرآمرزیده. من که از حالا دارم زیر آفتاب چرت میزنم و لذت میبرم. فکر زیان و تجارت و مالیاتش هم ندارم. چه لزومی به اینهمه دردسر؟
نکنه منم اصل و نسبم بر میگرده به مکزیک و این حرفا؟؟؟؟!!!!!
پاسخحذف:p:p:p