۱۳۸۶ مرداد ۳۰, سه‌شنبه

we are the world



از دنیا راضی نیستیم. ازدواج می‌کنیم
بعد از مدتی باز حوصله سر می‌ره، بچه دار می‌شیم
وقتی بچه دار شدیم، می‌فهمیم که دنیا از دست به در شده
می‌آییم دنیا را نجات بدیم، سعی می‌کنیم اون را شکل آرزوها و نکرده‌های خودمون کنیم
غافل از اینکه، بچه‌ها فقط از ما وارد جهان می‌شن. ولی برای خودشون. نه برای ما
ما نمی‌پذیریم
مگه می‌شه؟ عمری قالب غلط به‌ما زدن. باید یه جایی ما قالب درست و نشون بدیم. در حالی‌که
بچه‌ها برای آرزوها و توانایی های خودشون به دنیا میان
کاش از روز اول قلم آرزوهای خودم را به دست می‌گرفتم و دنیا را چنان می‌کشیدم که می‌دیدم
شاید آسمان من هرگز آبی نبود. شاید ارغوانی یا سبز بود
اما گفتند: آسمان آبی است. خدا و بهشت و جهنمش آن بالاست.
گفتیم چشم

۱ نظر:

  1. چقد غصه میخورم و از دست خودم شاکی میشم....
    من خیلی خودخواهم..

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...