۱۳۸۶ مرداد ۱۱, پنجشنبه

آهسته بیا




باید قبل از هر چیز با خودم، احساسم رو راست باشم
نمی‌گم هر لحظه در فکرم حاضری و همه‌جا حملت می‌کنم
نه اینکه بگم روزی بی تو می‌گذره
شاید حتی از رد پاهات سریع بگذرم
اما وقتی یهو نگاهم بهش می‌افته، دل تنگ می‌شم
شایدهم یک‌جور لجبازی ذهنی باشه؟
به هر حال جد ما آدم و حوا بودن؛ اول نکن بدتر کن‌ها

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...