از وقتی قدم رسید به نردههای آخر باغ هر روز ساعتها پشت نردهها میموندم و چشم از اونورش برنمیداشتم
همیشه میخواستم بدونم، اونور نردهها چی میگذره؟
چرا فقط میشه اینور نردهها بود؟
یعنی از اینجا به بعد به من مربوط نیست؟
کمکم برای خودم قصه ساختم و باور کردم، اونطرف. سرزمین خداست
همونجایی که همه باهاش حرف میزنند ولی نمیدونن کجاست
یواشکی من قد میکشیدم و نردهها آب رفت
حالا پام و میذارم اونوره نردهها
اینجا هم هیچ خبری نیست. حیف عمری که پای اینجا حروم شد
باید بگردم و نرده دیگری پیدا کنم که همچنان خدا پشتش خونه داشته باشه
همیشه میخواستم بدونم، اونور نردهها چی میگذره؟
چرا فقط میشه اینور نردهها بود؟
یعنی از اینجا به بعد به من مربوط نیست؟
کمکم برای خودم قصه ساختم و باور کردم، اونطرف. سرزمین خداست
همونجایی که همه باهاش حرف میزنند ولی نمیدونن کجاست
یواشکی من قد میکشیدم و نردهها آب رفت
حالا پام و میذارم اونوره نردهها
اینجا هم هیچ خبری نیست. حیف عمری که پای اینجا حروم شد
باید بگردم و نرده دیگری پیدا کنم که همچنان خدا پشتش خونه داشته باشه
sorry
پاسخحذف20
20
20
20
پاسخحذف29
20
ziba bood, ziba; in sojeh joon mideh barayeh ye dastan ziba o binazir...heyf ke digeh neminevisam, vagarna sojato midozdidam o ye dastan na chandan boland azash darmiavordam,
پاسخحذفye sher shayad zibatar az dastan...heyf ke digeh sher ham nemigam!!??? heyf; heyf ke digeh hich ghalati to zendegi nemikonam; heyf!!??
دروغ چرا کامن. مغز ورم کرده من جا برای اتمام کتابهای نیمه خودم نداره چه به بازی جدید
پاسخحذفاگه بین این همه فقط تو یکی خواننده من بودی. شک نکن که ارزش داشت فقط برای تویی که خوب میفهمی آدم بنویسه
دزدی چیه؟ نوش جونت همشهری
دوباره قلم بردار و از پشت نردههای باغ من شروع کن