یک هفته دیگه گذشت. یک پنجشنبه دیگه رسید
یک دور تکراری مجدد. بی کار مهم و به حساب بیایی. فکر کنم به تنهایی خو گرفتم
امشب به یک مهمونی دعوتم ولی نرفتم
نمیدونم تکرار این دورهم جمع شدنها و پوز همدیگه را زدن چه لطفی داره؟
بانوان گرام از سرخکن جدید، خرید تازه از دُبی و حمام آفتاب در ناکجا میگن و من مثل عقب موندهها نگاه میکنم و هیچ وقت نفهمیدم لذت اینها در کجاشه؟
یا از ماشین و گوشی تازه و یا هم از دور از جون شما هیزی بعضی و سخنرانی های سیاسی
همهاش گندش درآمده و کهنه شده
بعد میگن تو افسردگی روحی گرفتی که هیچجا نمیری. شایدم راست بگن. اما در اوج عاشقیت هم که حالم خوبه باز تحمل چنین مهمونیهایی را ندارم
یک دور تکراری مجدد. بی کار مهم و به حساب بیایی. فکر کنم به تنهایی خو گرفتم
امشب به یک مهمونی دعوتم ولی نرفتم
نمیدونم تکرار این دورهم جمع شدنها و پوز همدیگه را زدن چه لطفی داره؟
بانوان گرام از سرخکن جدید، خرید تازه از دُبی و حمام آفتاب در ناکجا میگن و من مثل عقب موندهها نگاه میکنم و هیچ وقت نفهمیدم لذت اینها در کجاشه؟
یا از ماشین و گوشی تازه و یا هم از دور از جون شما هیزی بعضی و سخنرانی های سیاسی
همهاش گندش درآمده و کهنه شده
بعد میگن تو افسردگی روحی گرفتی که هیچجا نمیری. شایدم راست بگن. اما در اوج عاشقیت هم که حالم خوبه باز تحمل چنین مهمونیهایی را ندارم
سلام
پاسخحذفخوبي خاله جوني ؟
گل گفتي خاله ... منم اصلا حال نميكنم هــــــــــــــــــــــــــــا
واه واه