۱۳۸۶ مرداد ۱۲, جمعه

عشق


و اما عشق
شاید از خود خستگی
یا شاید هم در پی خویشتن حقیقی خود بودن منو بی‌قرار می‌کنه. چیز که به تنهایی قادر نیستم
نمی‌شه، چون نصف انرژی مکمل کم دارم
بار آخری که خودم را دیدم، زیبا بود
می‌خندید مثل کودکی، ناب، از ته دل
زن بود
کودک و سبک مثل ده سالگی
سادة، هجده سالگی
جهان امن بود و تنها نبود، چشم انتظاری شیرین عاشقانه‌ را پشت پنجره انتظار، شناختنم که، به همه عمر ارزش داشت
می‌دونستم؛ عاشق شدم
به عشق ایمان آوردم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...