از صبح راه میرم. فقط راه میرم و ذهنم را میجوم. تردید گریبانم را گرفته و دست بردار نیست
گاهی فکر میکنم، چقدر حقیقت داره؟
زندگی را میگم. واقعا همه اینها که میبینیم و یا تجربه میکنیم، در کدام جهان ما حقیقت داره؟
آیا هماکنون من حقیقتا هستم؟ کسی من را به خاطر دارد؟ من روزی مادر شدم. آیا واقعا شدم؟
کو این مولود؟
روزی دختر عزیز دوردونه و ته تاقاری پدر بود. پدری که تنها در بخشی از خاطرات کودکیم خط و نشانش هست
حتی یکروز خانم همسر شدم. هزاران سال گذشته و حتی خاطرهای اندک را حمل نمیکنم و مردی که میشناختم، هرگز نبود و نیست
خیلی جاها کنار اسامی متفاوتی حضور داشتم که حتی چهرههاشان در خاطرم نیست
شاید هر یک از این خاطرات یا تصاویر را زمانی ساختم که با همه وجود نیاز داشتم؟
بارها گمان کردم عاشق شدم. اما جریانی که منو سرپا نگهداره وجود داره؟ پس چرا اینهمه ولع برای تجربه عشق دارم؟ منکه هزاران بار فکر کردم، شدم
پس چرا هنوز تشنه لبم؟
هزار هزارتا خاطره در پشت سر هست که نمیدونم واقعا تجربه شد یا ذهن من آنها را ساخت؟
من همیشه تنها بودم
تنها آمدم. تنها هستم و تنها میروم. بی هیچ نشان و رد پایی. مانند همه آنها که رفتند بی هیچ صدای پایی؟
من چه روز از سال متولد شدم؟ آیا شدم. یا شایدی هستم در جهان موازی انسانها که فقط نظاره میکنم و برای خودم خاطره میسازم
خدایا در کدامین بخش خاطره واقع شدم؟
گاهی فکر میکنم، چقدر حقیقت داره؟
زندگی را میگم. واقعا همه اینها که میبینیم و یا تجربه میکنیم، در کدام جهان ما حقیقت داره؟
آیا هماکنون من حقیقتا هستم؟ کسی من را به خاطر دارد؟ من روزی مادر شدم. آیا واقعا شدم؟
کو این مولود؟
روزی دختر عزیز دوردونه و ته تاقاری پدر بود. پدری که تنها در بخشی از خاطرات کودکیم خط و نشانش هست
حتی یکروز خانم همسر شدم. هزاران سال گذشته و حتی خاطرهای اندک را حمل نمیکنم و مردی که میشناختم، هرگز نبود و نیست
خیلی جاها کنار اسامی متفاوتی حضور داشتم که حتی چهرههاشان در خاطرم نیست
شاید هر یک از این خاطرات یا تصاویر را زمانی ساختم که با همه وجود نیاز داشتم؟
بارها گمان کردم عاشق شدم. اما جریانی که منو سرپا نگهداره وجود داره؟ پس چرا اینهمه ولع برای تجربه عشق دارم؟ منکه هزاران بار فکر کردم، شدم
پس چرا هنوز تشنه لبم؟
هزار هزارتا خاطره در پشت سر هست که نمیدونم واقعا تجربه شد یا ذهن من آنها را ساخت؟
من همیشه تنها بودم
تنها آمدم. تنها هستم و تنها میروم. بی هیچ نشان و رد پایی. مانند همه آنها که رفتند بی هیچ صدای پایی؟
من چه روز از سال متولد شدم؟ آیا شدم. یا شایدی هستم در جهان موازی انسانها که فقط نظاره میکنم و برای خودم خاطره میسازم
خدایا در کدامین بخش خاطره واقع شدم؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر