این شخص شخیص یهجورایی شباهت به من داره که عرض میکنم
ایشان برداشتی آزاد از شیر و ببر میباشدکه نه پیداست نر و یا ماده
همه چیزش چند برابر شده از قدرت و جهش و...... اما تهش پیدا نیست
این شیر ببر پلنگ نر است یا ماده
اینجاش کاملا تشابه بین ما پیداست
یه عمر فیس اومدیم که ما ببریها.... ما ببرها.....
فکر میکردیم چون ببریم از زمین و زمان در امانیم و جانداری نیست از پس ما بربیاد
از وقتی مادر شدیم با خودمون گفتیم: ببر ببر است حتا اگر مادر باشه
شروع کردیم مدل ببرها مادری کردن
از جایی که توله هم توله ببر بود
به خودمون اومدیم دیدیم چیزی که ازمون مونده جا
یه ببر پیره شیرهای تو سری خور ترسوست
بله اگر اینا نشده بودم عمری نمینشستم همه
هر کسی جز خودم برام تصمیم بگیره
در نتیجه پیشونی نویسمون شد؛ بردة تحت استثمار خاندان جلیل و اهل نبات جزایری
آقا ر به ر تجدید فراش میکرد و شد مدل
مردی که حتا اگر منقلی باشه، حق داره زندگی کنه
زنی که حتا اگر ببر باشه، حق نداره زندگی کنه
تفاوت من تا ایشون فقط وجود نقطه ضعفم بود
نقطة معروف اصلا بچهام رو بده به خودم
مام که از بچگی به تائید خانم والده، " احمق " به خودمون اومدیم و دیدیم عمرمون رفت و هنوز باید از قوم رفته کسب تکلیف کنم
کی نفس بکشم؟ آیا به کسی دل ببندم؟ آیا ازدواج بکنم؟ آیا عوارض نوسازی بدم؟ آیا خونه عوض بکنم؟
آیا قلب بیمارم را جراحی بکنم؟ آیا ماشینم داشته باشم؟
آیا از این تهران کثیف نکبتی برم؟
ببخشید نیمه شبها میشه به جای یکبار دو مرتبه به دستشویی برم؟
تا جایی که کار کشید به نقطة
میخوای فیلم ببینی ؟ برو تو اتاق خودت
سرت شده؟ لباس گرم بپوش. من الان تحمل گرمای شومینه را ندارم
از شرایط ناراضی ؟ بیخود کردی منم که از تو بیزارم و .......... داشت کار میرسید به
ناراحتی؟ برو شب تو خیابون بخواب
البته یه وقتایی خودم شب میزدم بیرون برای فرار از دست فریادها
اما اینکه توی خونه خودت برات تعیین تکلیف کنند هیچ تفاوتی با ورژن بنداز خانة سالمندان و در رو نداره
و این وسط منی که از باب این سالهای بیماری فقط گردن این توله ببر را کلفت و توقعات پدر محترم منقلی را بالا بردم
بریدم
حالا نه بچه میخوام و نه مقام رفیع و بلند پایة مادر و انسانیت
هر کسی هم حال نمیکنه، به دنیای من نیاد
اونی حق داره برای جهانم فکر کنه و تصمیم بگیره که
مثل من 19 سال در، دنیا رو به روی خودش بسته و پای مادری نشسته باشه و نتیجهاش درست شب پیش از عمل با یک نفرین نامه که به آرزوی مرگش ختم میشه را در دست گرفته باشه
پشتش لرزیده باشه
قلبش ریخته باشه و بفهمه تو چی میگی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر