آدم در بهشت آسایش هم دنبال شر میگشت
ما که از تخم و ترکة گرامش به حساب میآیم
فکر میکردم از کدام قسمت دلدادگی یا تعلق خاطر خوشم میآد؟
لحظة دیدار؟
لحظة وصل؟
لحظة چی؟
هیچی
پیش از هر لحظهای
لحظات انتظار
نامعلومی
شوق
برای همینه که کسی پیدا نمیشه
فکر کن یکی میخواد تو مایههای رستم که انقدر برام جذاب باشه
هیجان داشته باشه
سخت بهنظر برسه و .......... اینا
تا بتونه اون لحظات پیش از .... را درک کنم
لمس و با تجربهاش به شوق بیایم تا بتونیم
با روشنی و وضوح دنیای نازیبای همیشگی را
زیبا ببینیم
خدایا این عشق که اینهمه معجز داشت، نایاب کردی
اورانیوم رو ریختی تو دست و پا؟
حکمتت رو شکر که فعلا قصد ندارم بعد از زبان درازیهای صبح امروز
به شما یکی، کوچکترین گیری بدم
ولی یهخورده دربارة متریال نایاب عشق فکر کن
لطفا
یه ذره
من دیگه میرم شما وقت داشته باشی در فراق خاطر به اندیشه بپردازی
و به عشق بگی: کن فیکون
و بشه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر