خوابم نمیبره
آخه اینم شد زندگی
هر شب با دارو خوابیدن و رویا ندیدن؟
انسان همینطوریها به موجودی خنثی بدل شد نه؟
الان روی یک فقره زاناکس، نیم سوارم و خوابم نمیبره
تا بخوابیم
شده شش صبح و کفتر لاتای محل راه میافتن به زورگیری
خب اینم شد زندگی
میخوای تعادل روانی آدم هم بهم نخوره؟
هر چی هست به قول گلی زیر سر شیشه خوردههای این ماه
نه که فکر کنی از سر حزن دارم خل میشم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر