۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

آسمون قرمبه





یادم باشه
می‌خواد آسمون قرمبه بزنه بد فرم
نترسم
یا چیز دیگری‌ست ؟


اون قدیما به قاعدة چادر نماز خانم والده یا چادر
بی‌بی‌جهان می‌شد از بلایا دور ماند
باور کن
تو در هر شرایط کافی بود زیر یکی از این چادرها پنهان بشی
دیگه به چیزی فکر نمی‌کردی که
مادر از تو محافظت می‌کرد
حکایت الان ما آدماست که با دیوار بتونی هم احساس امنیت نمی‌کنیم
یهو شیشه‌های اتاق لرزید
بعد یه صدای عجیبی پیچید
و به نظر آمد قراره خبری باشه
اما پنداری خبر از جنس ما نبود
شاید هم ازما بهترونی بود
ولی هم‌چنان یادم باشه
ممکنه همین حالا رعد و برق بزنه
و نباید تو دلم خالی بشه
فکر کن قدیما از هیچی نمی ترسیدم و
هزارتا نازکش هم آماده داشتم
حالا که نازکشی هم نداریم، تازه داریم یه ذره یه ذره ترسو هم می‌شیم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...