۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

کفش چینی


از جایی که حضرت پدر فکر می‌کرد باید منو تحویل دربار سلطان محمود غزنوی بده، به همه چی‌م هم کار داشت
و وای از روی که برای لحظه‌ای پا برهنه به چشم پدر می‌آمدی
یک تهدید داشت
این‌بار برم چین برات کفش چوبی می‌آرم تا پاهات دیگه مثل شتر دراز نشه
و از جایی که خدا بود و از همه چیز آگاه و
هفته به هفته دنیا را می‌گشت
حرف فقط حرف خداوندگار بود
و ما این شدیم
فکر کن اون‌موقع که لعبتکان همگی بی‌تاتو و تزریق همه ماه‌رو بودن
و سایز پا اگر از 38 بیشتر می‌شد
باعث شرمساری بود
من کفش اندازة پاهام پیدا نمی‌کردم
فکر کن از این بی‌آبرویی بدتر ممکن بود؟
فکر کنم همه نگرانی‌های پدر در جهت عکس عمل‌ می‌کرد و از 17 سالگی سایز من از 41 تکان نخورده
نگاه به حالا نکن همه شدن نردبوم دزدا و کفش قد پای حتا شتر هم گیر می‌آد
عصرما عهد دخترکان فربه قاچار هم نبود
عصر رو به انقلاب و جنگ بود که باید از لای پرهای قو
وسط صف و کوپن سر در می‌آورد
خلاصه که پدر روحت شاد
اگر شما این همه نگران نبودی الان چی پیدا می‌شد قد پای من؟
خوب شد یکبار هم به تدید کفش چینی عمل نکرد
تازه امروز دیدم یعنی این



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...