۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

شیرین و خنک، مثل طالبی



دیدی؟
بعضی روزها خواجه‌اند
یعنی مثل امروز
از صبح هر چه گشتم ببینم چه جور روزی‌ست؟ دستگیرم نشد
نه روزی منفی که تو همه‌اش رو موج خشم باشی وبز بیاری و چراغ‌های قرمز
و نه روزی سبز و گل‌باقالی و راه‌ها همه مال تو خنده‌ها برای تو و مثبت‌ها همه سهم تو
یه‌روزهایی هم بلاتکلیفی‌ست
از نوع روزهای سرد و لم دادن زیر آفتاب پشت پنجره و احیانا کنار بخاری نفتی که یه کتری داره روش سوت می‌زنه
یعنی برو تو هوای شیراز
لخت، بی‌حال، بی‌هنر، بی‌خلاقیت و .... شل و ول
امروز رو باید به این جرم شنگسارش کنم
چون حتا حالش نبود یک دعوت ناهار دوستانه را بپذیرم و بلکه از خونه برم بیرون
برم ببینم با چه وردو جادویی می‌شه باقی‌ش رو به سمت، نیلی هول داد، بلکه هم صورتی و حتا
شیرین و خنک، مثل طالبی


لحظه‌ی قصد

    مهم نیست کجا باشی   کافی‌ست که حقیقتن و به ذات حضور داشته باشی، قصد و اراده‌ کنی. کار تمام است. به قول بی‌بی :خواستن توانستن است.    پری...