۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۴, جمعه

چرا یهویی این‌طوری می‌شم ؟ هان!!



کی

تا حالا
کسی ازم شنیده، من ماه هستم؟
کی
از خودم به عنوان انسان خوب تعریف کردم؟
همیشه مجموعه‌ای خالص از یک شهرزاد شهریوری، ببر بودم
یه نموره خل و دیونه
یه ذره هم بد اخلاق و ... اینا
نمونه‌اش شکوایی‌یه بچةخودم
چی می‌شه که از یه جایی به یه جای دیگه که نمی‌دونم کجاست
می‌تونم برای کسی تو زرد در بیام؟
وای خدا گاهی چه چیزها می‌شنوم از کسانی که نه دیدم نه می‌شناسم
ولی انگاری، پنداری اونا صد ساله منو می‌شناسن که روی تو و بیرونم حساب باز می‌کنند
و یهو اول همون بسم‌الله می‌فهمن و تو زرد از آب در می‌آم؟
من که نخواستم وارد جهان کسی بشم، یا کسی را به جهانم بکشونم
چرا یهویی این‌طوری می‌شم ؟ هان!!
مگه من با یکی از شماها تا حالا این‌جا کاری داشتم؟
از هر نوع. یواشکی. بلندکی؟
خدایا اگه شکل تصورات هر یک از شما باشم
بگو سیمرغ‌م
سی شخصیت اساطیری در یک موجود وابستة بالکنی؟


لحظه‌ی قصد

    مهم نیست کجا باشی   کافی‌ست که حقیقتن و به ذات حضور داشته باشی، قصد و اراده‌ کنی. کار تمام است. به قول بی‌بی :خواستن توانستن است.    پری...