۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۴, سه‌شنبه

شام آخر، بلاگر




برای برخی سوال شده چرا؟ گودر ریدر تعطیل
یادتون باشه سفر اخیر به چلک باچه طنزی همراه شد
طنز، توهم نیمةگمشده.
هم مجبور شدم دل یه بی‌نوا را بشکنم
هم قلب آدمی خودم شکست که هرگز نمی‌فهمه مگر آدم با آدم فرق داره؟
خب اینم یه بندة خدا، یه مسافر، یک انسان خسته و از راه رسیده
دفعات زیادی پیش اومده در چلک به اتفاق از کسانی پذیرایی کردم که اصلا نمی‌شناختم
و باب انسان دوستی و آوارگی خلق در ناکجا و کسی هم دچار مشکل و توهمی هم نشده
اما مجبور شدم برخلاف قوانین انسانیم برای محافظت از خودم یک انسان را برنجونم
از وقت برگشت با مشاهدة پس لرزه‌ها یادم آمد که؛
بابا تو به قول خانم والده : « بهتره شما اصلا حرف نزنی که فکر نمی‌کنی و مردم رو دچار مشکل می‌شن »
از جایی که لاله مونی هم بلد نیستم پس بهتره عاقلانه بنویسم
و اما از بدو تولد و ورود با زلزله
چنان شوکی بهم داد که عقلم را درجا پراند
خب چیه؟
mr جیانی می تونه از ترس شوک بشه ما نتونیم؟
به علاوه این‌که دو کتاب مجوز نگرفته هم از باب همین خل وضعی و مطالبی‌ست که به خیلی خوش نمی‌آد
مثل انگولک چهارچوب ها و یا تابو جات
شماها که قصد ندارید خدایی نکرده من رو بی‌ربط بفرستید جایی
گلی یک سال آب خنک خورد و هر چه هم بلد نبود از آیات شیطانی و تولد دیگر و .... در ... آموخت
بهتر نیست برای گندم تلخ زیرجولکی رفت و آمد را اختیار کنم؟
به کسی بابت وبلاگ نویسی مدال افتخار نمی دن
به آدم باهوش هم می‌گن،
آدم عاقل و از جایی که آدم خودش باید عاقل باشه
مثل طریقة زندگی‌م ترجیح می‌دم با آدم‌های محدودی مواجه باشم
که حس خطر ندارن



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...