چه کشف مهمی کردم بعد از یه عمر
چی هی الکی پلکی کردن تو مخمون کردن به هر چه نگاه میکنید ، جلوهای از اوست؟
پس او چطور نمیتونه خودش این را ببینه؟
با چند میلیون سال هی این ور نگاه کنه، اونور نگاه کنه و
باز کسی را جز خودش نبینه؟
یعنی بخواد هم نمیتونه کسی را ببینه
بهقدری وسیع و پخش شده همهجا
که به هر چه نگاه میکنه
خودش در اوست
در نتیجه نه تنها او دل زده شده از ما
ما هم داریم هم چی به سمت دل زدگی میریم
چون عشق را نمی شناسه
نمی دونه باید بده تا بگیره
هم چنان میخواد خدای گونه فقط از ما بگیره
بگیره
و ببینه
و مام بنده وار بدیم و بریم؟
در نتیجه همگی ول معطلیم که از این کانال خبری به ما برسه
طرف هنوز خودش حیرون مونده:
پس چی شد؟ مگه قرار نبود در این احسن الخالقین
جانشین خدا بر زمین
که این همه برای بودنش اراده به خرج دادیم؟ عشق را به تجربه بنشینیم؟
خب عزیز جون شما، نارسیسی. تا وقتی جز خودت چیزی نبینی
حکایت ما و شما و همه همین جوری لنگ در هوا میمونه
شما از این بندگان خدا انتظاراتی داری که بخواهند هم راه نمیده
به میل شما راه بریم
شما خودت نتونستی بعد از این همه ایام ما رو به قدر محدود انسانی ببینی و هی زدی کانال حرف حرف، من
چه توقع داری از آدم؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر