چنان ذهن عموم درگیر قیامت در 21 دسامبر شده که آدم شک برش میداره
نه که، بنا بود جاودانه باشیم؟
یا، نه که تعهد کتبی از عالم بالا داریم که همین امشب را خواهیم دید؟
اگه به این فکر کنی که بناست انا له الله
همین حالا هم چرا که نه؟
خب زندگیت رو بکن؟
اینم خداست که بابتش تضمین بخوای؟
نامیرا نیستیم و هر لحظه ممکنه آخرین ثانیهی زندگی باشه
از خودت راضی هستی؟
دوستت دارمی نگفته روی لبت نمونده؟
عذر خواهی نکرده
دل شکسته چیزی تو کیسهات نیست؟
جایی هست که دلت بخواد ببینی و ندیده باشی؟
شاید فردا نبود، نمیخوای بری و در صورت امکان ببینی؟
من هنوز دلم نیومده برم کاخ بی شاه ببینم
همیشه دوست داشتم ببینم، ولی باز هم نمیرم
اسمش با خودشه، کاخ شاه. مثل لنگه کفش برای پا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر