۱۳۹۱ آذر ۱۴, سه‌شنبه

این قوم آریایی ، بفرمایید شام



   





به یمن حریم سلطان یک شب در میانی و برخلاف همیشه موقعیتی بوجود آمد تا یک‌سری از مسابقه بفرمایید شام را کامل دنبال کنم
اول که بگم به قول طغرل: ای جونم هنگامه خانوم 
که چه‌طور همه‌ی ما دوست داریم در نقش تو باشیم و گروه خون آریایی راه نمی‌ده و اکثرا نرگس خانوم از آب در اومدیم
این مسابقه  مدتی‌ست محبوبیت جهانی پیدا کرده و هر کانال مهپاره را که می‌زنی مسابقه در جریان و جماعتی به بیا و برو مشغول.
اما این مقوله‌ی وطنی شباهت بسیار عجیبی به کل کشور ایران داره
ما همون مردمی هستیم که لحن کلام پای تلفن‌مون با چهره‌ی هم‌زمانش که داره به اطرافیان انواع شکلک و ادا را درباره‌ی این گفتگو ارائه می‌ده تفاوت داره
زبان می‌گه: ا وا قربون‌تون برم فخری جون. باور کن انقدر دلم‌ برات تنگ بود که چند شب پیشا خواب‌تون رو دیدم
و رفتار نمایشی این جمله را بدین شکل ترنس‌لیت می‌کنه: ایش خیلی ازش خوشم می‌آد......
 وقتی به خونه هم می‌ریم در حال  قربون صدقه رفتن چشم شرلوک هولمزمون در جستجوی سوژه‌های تازه در همه‌جای خونه چرخ می‌زنه. از مزنه‌ی قیمت خونه تا فرش زیر پا و کریستال‌های نشسته در ویترین،  برآورد قیمت می‌شه
و بر همین اساس هم رفتاری گوناگون ارائه می‌کنیم.
صاحب خونه که از صبح پوست خودش رو کنده،  تو آشپزخونه دلش مالش می‌ره که کی به خیر و خوشی مهمونا می‌رن
میهمان‌ها منتظر میوه‌ی بعد از چای بعد از شام نشستن و چنان که گویی هرگز قصد رفتن ندارند
انواع قربونتون برم مرسی و ماشا... ایشا ... چشم نخوره و اینا به ناگهان تبدیل به:

واه دیدی؟ دختر هوتول خان ککه ورچین یه جور حرف می‌زنه که انگار ما نمی دونیم باباش کی بوده.
اون بچه‌هاشم که وربپرند از اول تا آخر یا خوردن یا زل زده بودن تلویزیون.   رنگ موهاش رو دیدی؟ مثل جن شده بود... تازه اون ممد آقای موش مرده که اون‌طور دنبال ..ش موس موس می‌کرد،  شب‌ها بعد از کار با منشی دفترش، آره.
................................. و حاضرند برای جزئی ترین مسائل چشم هم را دربیارند ولی خودمون یک قدم جلوتر باشیم
و این داستان تا آخرین لحظه‌ای که چشم می‌بندیم ادامه داره.
با بدگویی از دیگران به خودمون نمره می‌دیم
ولی جلوی هم چنان رفتار می‌کنیم که تو گویی بی طرف مقابل شب به چشم‌مون خواب نمی‌ره
مثل رانندگی کردن‌مون
وسط ترافیک خفن عصر می‌خواهیم هر طور شده لایی کشون و از شونه خاکی هم رو جا بذاریم و بریم یا تنه‌هایی که در خیابان‌های شلوغ به هم می‌زنیم
نمونه‌اش عروسی رفتن‌هامون
تهش شور بود تند بود کم بود زیاد بود
این قوم آریایی
ته داستان این بفرمایید شام این هفته در دوسلدورف همین خوب که همین الان از تی‌وی شنیدم که هنگامه خانم اول شد
از خوشحالی نشد متن را ادامه بدم خودم را به اون اتاق رسوندم و دیدم لبخند مهربانش را که به سلامتی همگی نوشید
به امید زمانی که هر یک از ما یک هنگامه خانم باشیم
درود به تو بانو
از اول مهربان بود
به همه 7 داد
در نظراتش نسبت به رقبا نظر بلند بود
با لطافت حرف می‌زد و می‌خندید
خودش بود
از آن‌چه که بود لذت بردم
درود بر هنگامه خانم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...