۱۳۹۱ آذر ۱۷, جمعه

بعد از مراسم ایمان




نمی‌دونم چرا مردم می‌خوان پی به اصرار هستی ببرند می‌رن غار می‌شینن؟
تو فکر کن این خونه‌ی من غار
چرا که نه؟
غار برای این می‌رن که ترک دنیا کنند
مام که این‌جا صبح تا شب تنها و تحولی در آگاهی‌مون پیش نمی‌آد

چه تفاوتی‌ست بین تنهایی این‌جا تا غار؟
تازه حالا تو برو غار، ازش صدا که در نمی‌آد
وقتی در جمعی و انرژی جمعی موجوده و گفتگو در جریان وسط همون چیزی که همیشه فکر می‌کنی تهش رو درآوردی و همه‌اش رو می‌دونی، فقط موندی سر این‌که بعدش چی شد؟

خیلی لقمه دور سرم چرخوندم

یه سه چهارساله درگیر داستان الست شدم
درگیر بد فرما... انقده که خیلی وقایع زندگی را الستی می‌بینم که می‌تونم ازش بگذرم و دربیام
ولی هی نمی‌فهمیدم این‌که خداوند همه‌ی اولاد آدم، از آغاز تا انتها را در الست به صورت حاضر کرده
همراه با جفت‌هامان، او را دیدیم بدون استثنا و بهش ایمان آوردیم 
و از آتش ایمان گذشتیم.
یه بچه پر روهایی هم بودن که دیدن و بازم ایمان نیاوردن، 
در نتیجه هم از آتش ایمان حاضر به عبور نشدن. خب بعد چی؟
چه گلی به سر کل بشریت گرفتی، بعد از مراسم ایمان؟
یعنی ما رو که حاضر کرده بودی، همه‌ی همه‌ی ما
 بعدش کجا ول‌مون کردی به امون خودت تا وقت تولد زمینی ول زدیم؟
یا باز دوباره غیب شدیم؟ یا چی؟ خب یه‌جوری حالی‌مون کن چه خوابی برامون دیدی؟
 
  امشب حرف از مصائب تلخ زندگی بود و گپ و گو کشید به داستان الست و گفتم:
  - ما اگه قلبا و حقیقتا به خداوند ، نه اون خدایی که اون بالا تو عرشش لم داده و مراقبه
 ما چه غلطی می‌کنیم؟ نمی‌کنیم؟
 نمی‌کنیم چون عرضه‌اش رو نداریم؟ 
یا نمی‌کنیم چون ذات‌مون به این عمل گرایش نداره؟
یا نمی‌کنیم به‌خاطر روح که قوانین را تعریف می‌کنه و ...... اینا. 
یا همان خداوندی که انگیزش هستی‌ست. هوش کائنات ، خالق هستی، یا هر اسمی 
ایمان داشته باشیم که اگر با اقتدار بر علیه مصائب قیام کنیم و باورمون حتا ذره‌ای نم‌نکشه. 
مثل عبور از آتش ایمان از اون خواهیم گذشت. حتا راه‌های صعب العبور.

همون وقت یک لحظه مکث کردم.
 انگار تصویری درونم جا افتاد به وضوح نشست و ماجرا را از زاویه‌ی دیگری دیدم.
از جایی که از متن طولانی بدم می‌آد و دریافت من دو مورد جداگانه را شامل می‌شه
باقیش باشه تا برم یک چای تازه دم بریزم و برگردم
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...