۱۳۹۱ آذر ۲۵, شنبه

جور کشون، ابدی




فکر کن!!!
دیشب تا صبح از دندان درد ملق زده باشی تا با زور مسکن خوابت ببره
بعد صبح چشم باز کنی و نتونی از سرما از تخت بکنی
از نگرانی پرده را کنار بزنی ، نه که زمین از مدار خارج شده  یک‌شبه
ببینی هنوز آذر تمام نشده، داره برف می‌آد
ذهنت هم آماده درگیری با سوژه‌ی 21 دسامبر، 
به هر ژانگولر بازی که شده قصد کنی خودت رو از اتاق بندازی بیرون و برسی به خاک ریز اتاق کار
همین‌طور که منتظری سیستم بیاد بالا هم‌چنان درگیر برف و سرما و ماشینی بشی که هنوز ضد یخ نریختی
پات رو بذاری توی فیسبوک و ببینی، دختره از اون سر دنیا برات پیغام گذاشته
که چرا اتریش الان منفی پنج درجه است و مجبوره توی این سرما برای کار این در و اون در بزنه؟؟
یه جوری که انگار تو به زور فرستادیش وین
تازه یادت می‌آد چه پوستی ازت کنده شده تا در این آزمون‌های هفت رنگ قبول شه و بره از ایران
رفتنی که نه خواسته‌ی تو که قصد خودش بوده
کلی هم بمونی تو حیرت جوانی که به‌پای بچه حرام شد 
به وقت بازنشستگیخودت بمونی و مونست  شانتال
انگار نه انگار که 21 سال بچه‌ی بی‌بابا بزرگ کردی
نیست اثری از رد پای بچه‌ها
تازه بدهکار بشی که چرا زندگی دانشجویی سخته؟
 چرا اتریش سرده؟
 و چرا تو از شنیدن این اخبار رو به موت نمی‌شی؟
همه اونایی که رفتن از ایران تا ابد روی کول والدین سوار بودن؟
یا اصلا خیلی بهترش
من اگه این‌کاره بودم، نمی‌نشستم تو یادم بدی
همون هزار سال پیش رفته بودم از ایران
  تا کی باید جور بچه‌ها را بکشیم؟



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...