ایام سوگواری و تعطیلی عاشورا از سر بیکاری کانال ورق میزدم که رسیدم به شبکه جهانی کلمه
روزهای اول برام حس کنجکاوی بود
نه که یعنی نمی دونستم نظرات اهل سنت را
از اینباب که وقتی موضوع جنگ و پوز زنون میشه، همه خودشون رو از اونرو نشون می دن
سالهای 72 تا 74 شدیدا دنبال درویش بازی و وسط دراویش قادری وول میخوردم
یعنی باهاشون یکسالی زندگی کردم. با خانوادهها و بچهها و جمعهاشون و ..... الی آخر
پس فکر نکن از عقاید اهل سنت بیاطلاعم
ولی اینطور که اینا برای طلسم شکنی وارد کارزار شدن کلی منو میخندونه
حرفهای قشنگ بسیار
ولی همهاش بازی یار کشی
همه دغدغه شبانه روزی من در خواب و بیداری این شده که هیچ غلطی نکردم و وقت داره مثل برق و باد میگذره
اینا داستان رو ول کردن وایستادن سرکوچه کوری خونی !!!!
فقط می دونم بعد از هزار بار شک و ترک دین و باور خدا، با اعتقاد خودم اسلام را دینم قرار دادم و قرآن کتاب محمد
باقیش که اصل و فرعش چیه هم توضیح نداره به ادراک من از مفهوم خدا میرسه
و
اصلا نمی دونم چهطور میشه خدا را فهم کرد و باز تو سر و کلهی هم زد و به رخ کشیدن که راه من درست تره
ای خوشبحال هر کی راهش درست تره
مگه قراره همه از راه هم برن که سر هر مسیر تابلو چراغ فسفری و گل و بادکنک که از اینطرف؟
با این حساب باز هم داستان را نفهمیدیم
حالا اصلا به تو چه که منو فردا به زور میبرن جهنم؟؟!!!!
تو تند تر برو که باید باور داشته باشی ، وقت نیست و ما هر لحظه به پایان خط میرسیم و هنوز هیچ غلطی نکردیم
خلاصه که نمیفهمم چهطور میشه مفهوم خدا را به ادراک نزدیک کرد که ما، مُدرکیم
و باز سر اسم و فرقه و مال کی بهتره و بدتره چشمای هم رو در بیاریم
اگه خدای من شکل خدای تو باشه
یکیمون دزدیم
که خدای دیگری رو جعل کرده
گرنه ما همه یونیک و یکیم مثل خداوندمان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر