بعد از ارسال پست قبلی « فرشتهگون » نگاه کلی بهش کردم
گو اینکه همیشه میبینم و با خیال راحت صفحه رو میبندم فردا یا پس فردا به خودم میآم میبینم
اوه ه ه ه چنی غلط دیکته دارم!!!!!!!!!!!!!!!!!
مچ حسم رو گرفتم
دیدم چه مقدس ماب شدم؟
یه سوت بلند و چندتام به به و صلواط و حس میکردم نوک پنجهام داره از زمین فاصله میگیره و میرم بالا
اتاق نورانی شده بود،
عطر گلاب از لای پنجره سر خورد تو اتاق
قبل از اینکه گندش در بیاد گفتم:
حالا که چی به خودت بیست میدی، کف میزنی، نمره میدی ..... از تقدس توصیف بوسهات حال کردی؟
کی گفته اصول جهان بر این مبانی تو در جریانه؟
اگه از اول یک برهنهی افریقایی بودی که از زور گرسنگی نا نداشتی به تقدس بوسه فکر کنی، تکلیف چی بود؟
افتادم یاد رفیق کارلوس که با وزوزاش بیست سال ما رو به حال خودمون نذاشته
یا وقتی قاطی دراویش قادری و چله مینشستم
تمام سالهای ترک حیوانی و ........... ذخیرهی انرژی جنسی........... فلان، باعث میشه اینطور خط فکری آدم عوض بشه.
خدا رو چه دیدی منه افراط و تفریطی شاید اگر از اول شیطان پرست هم شده بودم الان باز هم تقش در آمده بود؟
این تاچ و ماچی که الان عیبه
همان وعدهی آخرت همگی نیست؟
اگر خوبه چرا وعدهی نسیه؟
این همه بلا سرخودت میآری که تازه ته داستان کاری بکنی که اینجا پوست خودت رو کندی که نکنی؟
چه حکمتیه؟
بد مگه بد نیست؟
چه اینجا بد، چه در حیات ابدی؟
دردت چیه؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر