پیش از ورود عطر ژینگولمستونش به اتاق سرک کشید، از زیر دماغم رد شد نرسیده به دیوار متوقف و صاحبش از در درآمد
تو دلم گفتم: یا صابر، امشب معرکه داریم. در عین حال ذهنم درگیر بوی اون عطر ادکلنی که یه نموره به سید جواد مشهد میزد و یه ذره به رالف رولن بود و انگشترهای دست آقا.
این موها رو در انواع مکتب و خانقاه و ... اینا که بیخود سپید نکردم. میفهمم کی یه استاد یا پیر طریقت وارد اتاق میشه
ها بله .
درست هم فهمیده بودم چون آخر داستان کم مونده بود بهم پیشنهاد، دوئل بده
اینها وقتی وارد جمع میشن اول که تو چشم هیچکی نگاه نمیکنند و همونطور سربه زیر میرن یه گوشهی دنج حتا اگر نبود و راه داد کنج مطبخ میشینن. حکایت هنرپیشهها که عینک دودی میزنن کسی اونا رو نشناسه
چرا پس هنرپیشه میشن؟
خلاصه بالاخره حتا اگه دو سه چهارتا آشنا روشناهم که نباشه؛ میزبان که نمرده؟ بالاخره یه مادر مردهای دعوتش کرده یا نه؟
و طبق سنت صاحبخونه در ایکی ثانیه از تازه وارد یه چی میسازه در حد، ....؟ کی بگم آبروش نره؟
مثلا کاستاندا یا کسی که با عوالم بالا سروسری داره و ............ خلاصه. در همان نیمساعت اول میبینی یه مشت جوجه اردکزشت، دورش حلقه زدن و پیر هم بالا منبر
........................
اصل مطلب
داشت میگفت :
در تاریخ موعود « 21 دسامبر » زمین تغییر بعد می ده از سوم به چهارم
تو گویی دود از سر من به هوا رفت. که یحتمل بوش تا دماغ آقا هم قدمرنجه کرد که بلافاصله نگاه تندش بهمن افتاد. و با غضب دوباره به سمت جوجهاردکها گشت. یکی پرسید:
مثلا چهجوری میشیم؟
- خودتون میفهمید« لاکردار یهطوری میگفت که انگار صد بار تا حالا تجربه داشته » حسهاتون تغییر میکنه. زبان حیوانات و طبیعت رو میفهمید.
منه خر هم ساده بی ادبانه و احمقانه با صدایی که همه شنیدن به بغل دستیم گفتم:
اه من همه حرفای شانتال رو میفهمم پس تو بعد چهارم؟
یکی از اونا که منو میشناخت از گوشهی اتاق زد زیر خنده و یکی هم داشت برای شیخ توضیح میداد: شانتال، سگ شهرزاد جونه که جمع، همگی خندهی جمع منفجر و به همین سادگی رشتهی قیامت پاره شد
بابا یا میشه یا نمیشه دو روز دیگه دندون رو جیگر بزارین
انقدر دربارهاش حرف زده میشه آخر میشه ها..........................ا گفته باشم
این بیچاره اگه قصد هم نداشت بشه همینکه این انرژی جمعی در تمام زمین ، بهش فکر میکنه و کلی تجسم و انرژی گرفته. تبدیل به آفرینشی تازه و... یهو دیدی شوخی شوخی یه چیزی که نمی دونم چی، شد.
حالا هی بگید مگه برای تغییر بعد به جابهجایی فیزیکی نیاز هست؟
ما از طریق حرکت پیوندگاه تغییر بعد میدیدم و زمین هم از طریق ما که پیوندگاه زمین هستیم.
ایندیگه حرکت سیارهای یا شمسی لازم نداره. آدم باید خودش عاقل باشه و فقط منتظر بمونه ببینه نتیجه این اراده جمعی قراره چی بشه؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر