سهشنبه، دسامبر ۲۰، ۲۰۱۱
مشقهای زیر کرسی
ای جونم از این خاطراتی که همچون سبد گولهنخهای مادررنگارنگه و میشه باهاش
هزار سال زندگی کرد و چیز کیف شد
زمان راهنمایی، مدارس دو شیفته بودند.
یعنی از صبح تا 12 ظهر
ظهر میرفتیم خونه تا ساعت دو
دو برمیگشتیم تا چهار
و بگم از اون میان برنامه که اندازهی کل روز نعمت داشت
بخصوص ناهاریهای فصل سرما
بدو میرفتیم خونه و هنوز لباسها را از تن نکنده، سر میخوردیم زیر کرسی
همونجا غذا خورده میشد و پلکها میافتد روی هم
ولی اگر اون روز برفی بود،
این قائده خط میخورد.
میاومدیم خونه به عشق برف بازی
بعد زیر کرسی، ناهار و دوباره برف بازی
میگم برف، نه از این برفهای پر پری حالا
برف بود تا زیر زانوها
در راه بازگشت به مدرسه هم همینطور برف بازی بود تا خود کلاسی که
زمینش از خیسی سر بود
بخاریهای ارج دیواری که سرقفلی داشت
دوباره عصر هم به همین روش برمیگشتیم خونه تا انجام تکلیف شب زیر کرسی
بخاری لولهای، مزین به شیشه کنار اتاق بود که کتری رو روی سرش داشت
فکر کن! با این وسایل کی حال درس داشت
بخاری وارد عملیات هیپنوتیزم میشد و صدای وزهی کتری و همینطوری نمه نمه سر میرفت روی کتاب و همون گوشه موشهها خوابمون میبرد
تا وقتی خانموالده وارد اتاق میشد و با فریادی جانانه یک متر تو رو از جا میپروند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر