بالاخره شد یا نشد، یا هنوز قراره که بشه؟
چه میکنند این رسانهها با ذهن خلق، الله اکبر
همین که چشمم باز شد ناخودآگاه کنترل را برداشتم و تیوی روشن شد
هنوز بین خواب و بیداری بودم که با مشاهدهی خانم گزارشگر که داشت درباره قیامت حرف میزد برق از سرم پرید
یا صابر، یا ستار خودت به دادمان برس
بیشتر که دقت میکردم و سعی داشتم باقی کلمات ترکی که نمیفهمم را یه جوری برای خودم ترجمه کنم ، متوجه شدم
سرکار علیه گزارشکر بانو زیر آفتاب زرین داره با ساکنین همان روستایی مصاحبه میکنند که چو افتاده بود فقط در اونجا میشه سالم ماند و به قیامت نگاه کرد
و از جایی که این مدت با شنیدن خبر کلی خندیده بودم، باز لبخند زدم
هه هه هه
میگفت حتا یک اتاق خالی باقی نیست. کلی هم باعث رونق اقتصادی شده
بعد بلافاصله تصویر رفت به استانبول که واقعا خواب را به تمام از سرم پرانید
برف، یخبندان، ماشینها گیر کرده بودن، مردم نمیتونن روی یخها راه برند
آمبولانسهای مانده در ترافیک
و کلی آدم که از دیشب در جاده مونده بودن
همینقدر کافی بود که از تخت بکنم و بیام اینجا ببینم خبری شده و من نفهمیدم؟
خلاصه که بالاخره امروز یه کاری دستمون نده بردیم