۱۳۹۱ آذر ۲۰, دوشنبه

دخترکان سوختند





امروز اصولا شاکی‌ام
وقت بیداری این‌طور نبودم
یعنی توی رختخواب به فکر کارهای بانکی بودم که امروز باید انجام می‌دادم و میهمان عزیزی از خاک مقدس ولایت بزرگ ایران ، تفرش دارم
اما از چیزی شاکی نبودم
به لطف فیسبوک صبح‌گاهی دیگه نمی‌شه کسی خودش بمونه
 در عرض چند دقیقه به خودت می‌آی و ببینی وسط محله‌ی بد ابلیس ذلیل مرده گیرافتادی
حکایت امروز هم مرگ یکی از نازنینان آتش سوزی پیران‌شهر
یعنی خدا، دلم می‌خواد چشمم رو ببندم و فریادی اساسی سر عزرائیلت و اراده‌های هفتاد رنگت بکشم
این دیگه دست خودش بود که وزیر آموزش پرورش ما بی‌لیاقت و بهتره گل لگد کنه تا وزارت؟
اون همه بچه‌های راهیان نور که به زور  نور شدن
این هم سری دومه که بچه‌های طفل معصوم با بخاری کلاس می‌سوزند

 تمام فحش‌هایی که بشریت تا امروز برای اندکی خنک شدن دلش ابداع نموده ، نثار روح اون وزیر بی لیاقت

  و تو هم محلی، خودت رو بذار جای یکی از اون‌ها. نه والد یکی از اونا. نه ؟
کمی احساس نزدیکی کن و به روزهایی فکر کن که برخی دیگر نخواهند دید و برخی با رنج می‌بینند
این دخترای معصوم به خیال ساختن آینده، آینده‌شان را از دست دادند
چه‌طور می‌شه عمری به آینه نگاه کنی و یادت نیاد چه برسرت اومد؟
دخترم
عزیزم، دلبندم که مثل دختر خودمی
چه‌طور می‌تونی از این پس چشم ببندی و شعله‌های آتش را پشت پلک نبینی باز؟
و بدتر از وزیر، ما مردم ایران که چه زود عادت می‌کنیم به این قبیل بلایای ویران‌گر؟
مرداد و زلزله‌ی آذربایجان دیدی چه جوی زدن؟ ماشاالله............ به همه‌شون
بعد سیل‌ها آمد، اتوبوس‌ها راهی دیار نور شد، 
دخترکان 
         سوختند
و ما بی‌تفاوت عبور خواهیم کرد

وقتی ما برای هم‌دیگه دل نسوزانیم 
دل چه کسی بر ما سوزد؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...