۱۳۹۲ اسفند ۲۷, سه‌شنبه

و تو ای 1392




و تو ای سال 1392 که در حال رفتنی
از تو تشکر می‌کنم که انرژی‌ت هر چه که بود من را به خودم باز گرداند
به شهرزاد بچگی
به آن‌چه که برایش به این جهان
هول هولی رسیدم
برای رنگ‌های زیبای خدایی که بی‌حد است و برخی نمی‌دانند
برای قلم
برای نقش
برای خلاقیت و سازندگی
تو برای من قلم جحادو به دست داشتی که خطی کشید بر گذشته‌های دور
بر کتابتی که فکر می‌کردم بر گردنم است
بابت مسیر سخت و پر رنج ناوال که از گردنم باز کردی
برای تمام انزوای سال‌هایی که ازم گرفتی
من در تو دوباره قصه‌گوی رنگ‌ها شدم و بوم سپید
با تو در حیاط کودکی‌هایم پرسه زدم و خندیدم
از درختان سبز بالا رفتم و از آسمان هزاران ستاره چیدم
این کل لذت زندگی‌ست که بعد از هزاران سال کشف کردم



زمانی بود که خودم را به آتش می‌زدم که تنها نمونم
مانند مرغان مهاجر همیشه به پرواز بودم برای گریز از آشیانه
از همه می‌گریختم و به دیگرانی پناه می‌بردم که ناشناس و کلی ضربه بهم زدن
از عشق‌های ریایی، رفاقت‌های دروغ و اقوام فتنه گر
آن‌قدر گریختم و جستم تا به گنج خود رسیدم
منه من
منی که برای تجربه‌اش آمده بودم
بی اتکا به دیگران و تنها زیستن در ذات الهی من بود
منکر لذت نخواهم بود که لذت زندگی از برای من، باب گفتن است و بس
و چه زبانی شیواتر از رسم؟
رنگ؟
هر چند که کل سال را تنها بودم
نیمی در شمال و نیمه‌ی باقی در کارگاه ماندم
من بودم و چند هنر جو که گاه می‌دیدم
اما نمردم، از تنهایی بال بال نزدم و حقیقت این است به آرامش رسیدم
و این‌ها را همه توبه من باز رساندی
از تو ای سال الهی سپاس‌گزارم
بی‌حد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...