۱۳۹۳ فروردین ۹, شنبه

ای انسان خدایان بی‌رحم


اطرافیان تو کار اینن که سی‌چی هزار ساله منزوی شدم ورفت و آمدی ندارم
خب سی همین دیگه
هر دیدار کلی سوژه به دست ذهن می‌ده که ازم انرژی حروم کنه
دیروز رفتم بازدید دختر خاله جان ............... وسطای داستان پرسیدم: سگ‌هاتون کجان؟
.............. رسیدم به اتاقکی یک دریک که دو جعبه‌ی سگ روی هم و چراغ خاموش
بوی گند زد توی دماغم
منم سگ دارم
اما سگی تمیز، اسیر نیست، ننداختمش توی زندون که بچه‌هام دل‌شون سگ خواسته و بعدش گذاشته رفته از ایران
   منم از موی سگ بدم می‌آد. اما مسئولیتی یا قبول نمی‌کنم یا اگر پذیرفتم
آماده‌ام تا پای مرگ باهاش رفتن
خلاصه که سگ‌های بدبخت که از نژادی خوب هم هستند،  فقط روزی یکبار برای حاجت از باکس به حیاط و مجدد به باکس برمی‌گردن
خدایا پناه می‌برم به تو
این بانوی دختر خاله که از من یه ده سالی هم بزرگتره
از عهد بی‌بی‌جهان خیالی نداشت جز پا گذاشتن در جای پای عزیز دوردانه‌ی بی‌بی تا هنوز
یعنی اگر مو بنفش می‌کردم، معتل نمی‌موند، به قید فوریت موهاش بنفش می‌شد
البته با باور برتری از من.
برمنکرش لعنت
بی‌شک
من هنوز خودم حیرون خودمم که بالاخره ایی کی بود سی چی اومده؟ از کجا اومده؟ چه‌کار داره؟ قراره کجا بره؟ و ....
همه‌ی عالم از من بهتر.
 من فقط خودمم و اگر سگی نگه‌داشتم که مال بچه‌ی غایب خونه‌است
باعث نمی‌شم کسی یک شب تا صبح از فکر اون حیوون زبون بسته که در اسارت انسان خدایی به‌سر می‌بره
تا خود صبح خوابش نبره
 از وقتی یادم هست، جمله‌ی حضرت آقا از دهنش نیفتاده
بعد از حضرت آقا دل در گرو پسرش داد که معروف است به نادر شاه عنقا
بعد از اون همه جنین تا جنانی که پرپر شد
حداقل انتظارم آدم شدن در سطحی متوسطه
نه این‌چنین بی‌رحمی و تازه در عالم انسان خدایی سیر کردن
خدای من که در منی نه در عرش و نه در فرش
لحظه‌ای من رو به خودم وا مگذار که این چنین ستم کنم به مخلوقات تو

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...