۱۳۹۲ اسفند ۲۸, چهارشنبه

شمع رفتگان



چهارشنبه سوری هم که مال بچه‌هاست
سرگرم کارهای پایان سال و اندکی تب دار وعوضش  شومینه رو روشن کردم
خب آتیشه دیگه
خودمم کم مونده بود برم داخل
ان‌قدر که لرز داشتم
با تمام این‌ها خمیر نون نخودچی رو ساختم
و دو عدد شمع به‌یاد رفتگان عزیزم روشن کردم
نمی‌دونم در سن بلوغ کجا این مراسم شمع رفتگان  رو یاد گرفتم که در سیستم 
 فرهنگی خانواده جز من نیست
 بهش پابندم 
با دلتنگی‌های غریبانه‌ام در سوگ پدر آغاز شد و در سنت من جاودانه شد
هر چهارشنبه سوری شمعی به‌یاد پدر می‌سوزه
بعدها دو تا شد
اون یکی  برای ژاله و شهرام نازنیم
خواهر و برادرهای گلم که زودتر از سایرین رفتند
ای...  چشی تر کردیم
صوابش برسه به روح داش شهرامم 







 





امروز بعد از دست بوسی « میلاد ایشان »  خانم والده، 
 کلی هنر به خرج دادم و دو جور شیرینی پختم
دو تای دیگه هم خمیر زدم، فردا ترتیبش رو می‌دم
حالا تو فکر می‌کنی بیش‌تر از انگشت دو تا دست آدم می‌آد خونه‌ام؟
فقط همه‌اش از بابت نوروز پارساله
اگه بناست ذهن من ان‌قدر به این سرمونی دلبسته و وابسته است که را به راه حالم رو طی سال بگیره
منم امسال رو دستش بلند می‌شم و پارازیت‌ها ناهنجارش رو قطع می‌کنم

بفرمایید شیرینی گردویی


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...