۱۳۹۳ فروردین ۲, شنبه

درخت لوله



تهرون امروز بی‌شباهت به تهرون بچگی‌ها نبود
فقط از باب خلوتی
گرنه
که گاهی که بعد از مدتی به منطقه‌ای می‌رم که کلی خطوط سنگین و سخت و سرد عظیم درش سربرآورده
و اتومبیل‌های بسیاری که هم‌چون ستاره‌های رنگی از این خطوط بالا می‌رند
احساس کسی رو پیدا می‌کنم که از سی ساله پیش آمده به آینده
هاج و واج  به تغییرات نگاه می‌کنم
نه که مثل صمد
اما
دیر به دیر که ببینی هر بار متحیر می‌شی از این همه راه‌های
پیچ در پیچ که از بالای سرت می‌گذره
یه وقتی عاشق اتوبان صدر بودم
حالا دورش می‌زنم از مسیر دور تر به مقصد برسم
اما از آیت ... شدر رد نشم
خدا منو ببخشه
وای از ازدحام ماشین‌های خودخواه
همونا که متوقعند تو عالیجنابان را بشناسی و راه باز کنی
همه‌اش  نگرانم می‌کنه
دلم می‌خواد زودی برگردم به محله‌ی خوب و قدیمی و صمیمی که 
حتا با آجرهای محله نسبت خویشی دارم
بنا نیست همه کریستف کلمب باشیم
بنا نیست همه مدام به عالم مکاشفه باشیم
بنا نیست هر دم جهان را بدریم
شناسایی کنیم
 از این بهشت
این تکه جا ما را بس
غروب وسط بزرگراه رسالت هاج بودم که خدایا از کجاش باید برم؟
فکر کن
منی که زیر سایه‌ی درختچه‌های محله‌های نارمک به بلوغ رسیدم
وحشتزده دنبال راه فرار بودم
برخی از ما فقط در ده و روستا خوشبختیم
از جمله من

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...