۱۳۹۲ اسفند ۲۰, سه‌شنبه

دریچه‌ای به فراسو




آقا خوش خوشان اتومبیل ب‌ام‌و را به سمت تنکابن می‌راند
دو پسرش پشت ماشین و خانم همسر کنارش نشسته و برای اهل بیت میوه پوست می‌کنه. 
بچه‌ها می‌خندند، هوا تاریک و زن پرتقالی که پوست کنده  به سمت مردش می‌گیره
و مرد در ثانیه‌ای به درازای ابدیت رو برمی‌گردونه، 
میوه را از دست پر مهرش می‌گیره و به آینه برمی‌گرده
خیلی دیر شده بود برای دیدن، لاستیک‌های آتش زده،
 چراغ‌های گردان ماشین پلیس و ماشین من و تریلی در شونه خاکی جاده و من
 در بیمارستان
ساعت 20:30 دقیقه
یک ساعت بعد از تصادف ما
قبل از این‌که بتونه ماشین رو جمع کنه، شاگردش می‌ره ته تریلی که توی شونه خاکی بود
همسرش کنار من جان داد
من هنوز این‌جام
من برگشتم
به هر دلیل
من یک احمق، احمق دوم 
پسری که بی گواهینامه تریلی پدرش رو وقت افطار پیچونده
باید در یک ثانیه به اون نقطه می‌رسیدیم تا سکوی پرشی بشیم
برای مرگ بانویی که سرنشین  ب‌ام‌و بود



این‌جوریاست که جنس جهان من می‌ره به سمت فرا باور
با همه وجودم امیدوارم به هر دلیلی هواپیما در یک حوزه‌ی الکترو مغناطیس 
یا دروازه‌ی ستاره‌ای
دریچه‌ای به فراسو
یا حتا فرا تر از اون 
  سیاه‌چاله‌ای در حال معاشقه با کرم چاله‌ای بودن که بوئینگ درونش کشیده 
و بعد از خروج از ته کرم چاله وارد بعدی دیگه شده باشه
این خیلی علمی‌تر یا منطقی تر از فرضیه‌ی ربوده شدن توسط فرازمینی‌هاست
دوست ندارم به نابودی فکر کنم
چون همین‌حالا هم قاچاقی و با کلی معجزه این‌جام

تنها ایمانم در جهان می‌گه:
ما هیچی نمی‌دونیم
پس بیا به باورهای خوب انرژی بدیم
که ما از جنس خواست و اراده‌ی اوییم
فقط توجه
چرا مرگ؟


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...