دیروز انگار که یهویی همه چیز سرعت گرفته یا دری باز شده و هر چه پشت در انتظار میکشید
سر ریز شد اینجا
یعنی اینطور بگم تا ساعت نزدیک به 11 میهمان داشتم
فکر کن
حتا خانم والده درگیر بازدیدهای عیدانه و میهمانهای عیدانهاش هم
سر از خونهی من درآوردن که یعنی از بزرگ فامیل تا تهش دیروز اومدن و رفتن
به علاوهی بانو همسایه که میهمان خودم بود
خلاصه که یکی این چند روز اول سال پا گذاشته بود پشت در و کل چرخهی عید را
متوقف ساخته بود
و کی میتونه قدرتمند تر از ناخودآگاه یا ذهن من باشه؟
اوی ... نگفتم فقط من این امکان را دارم که داغ کردی
دربارهی خودم حرف میزنم که دمه دست ترین فرد برای شناساییست
شمام به خودت گیر بده، نقاط ضعف و قوت شناسایی میشه
درد ما اینه گیر اصلی رو گذاشتیم بر آنهایی که
نذاشتن، نخواستن، مبارزه کردن، سنگ انداختند، نقشه کشیدن .....
تا ما خوشبخت نباشیم
گیری بیرون از من نیست
فقط باید از برابر خودم کنار برم تا راه هستی باز بشه
دوست داشتی شما هم کنار برو ببین چی میشه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر