ما فقط در حال جنگيم
يا نه ببخشيد از اينجاش شروع كنم
سلام، صبح بهخير هممحلي.
خوبي؟
خوشي؟
دماغت چاقه؟
كيفت كوكه؟
منکه خوبم الهی شکر.
هنوز آفتاب نزده گاوا رو دوشیدم، تخم مرغها رو از توی لونه جمع کردم
نون تازه از تنور درآوردم و با یک لیوان چای عطری آمدم که بگم:
من فقط در حال جنگ بودم همیشه. نه شما شرمنده اشتباه تایپی بود و من تا دلت بخواد دارم
یعنی بیشتر روزها اینجوری شروع میشه که من هنوز در نیم ساعت اول خواب به اینجا میرسم و هر چه به ذهنم هجوم آورده را با سریعترین شکل ممکن مینویسم و ازش خلاص میشم
سی همین نمیتونم به فکر تایپ و غلطهاش باشم
شما هم ببخش
چی میخواستم بگم؟
همینه
فکر فکر میآره و منکه مدام در حال توجیح و توضیح احوال خودمم
نتیجه میشه همینی که داری میبینی، بهکل یادم رفت چی میخواستم بگم
صبح بهخیر هم عصر و هم روزگار من
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر