۱۳۹۲ اسفند ۱۴, چهارشنبه

من ساختم


این‌ها گلدان‌های منتظر بهاره
بذر کاشتم و صبر می‌خواد تا سبز بشه
از باغبانی کلی چیز یاد گرفتم، کلی به خدا نزدیک‌تر و با وی آشناتر شدم .
مواقعی که بی‌محابا هرس می‌کنم و می‌دونم مصلحت این است
برخی برگ‌ها باید بریزه تا جا باز کنه برای جوانه‌ها
و آموختم انتظاری آرام 
هرگاه منتظر چیزی می‌نشستم، به‌کل راه مسدود می‌شد
هر گاه هم که منتظر چیزی بودم و کلی کار داشتم، وقت کم می‌آمد و انتظار هم به پایان 
انرژی انتظار سدی مخوف می‌سازه که نشه حتا باورش کرد
از صبح شاکی چشم باز کردم، خدایا امروز را مانند هر لحظه به تو می‌سپارم و مرا از شر ذهن تاریک در امان دار
که رو ببینه وسط محله‌ی بد ابلیس نشستم
زندگی یعنی همین شناسایی‌های ریز و درشت که از خود کسب می‌کنیم
شناسه‌هایی که با ردیابی‌ش می‌تونیم به صلح و آرامش درونی برسیم
من درد دارم؟
مسکن می‌خورم
نمی‌شینم بر سر بزنم که: من چنی بدبخت و حقیر بودم
من چنی حیوونی بودم همه‌ی زندگی برام اه بود
گاه هم .....
من هر لحظه‌اش را ساختم با تمام خطاها یا اقتدرام
هر گله‌ای هست به جز خود به هیچ‌کس نیست
و چون بیزارم یکی بهم نق بزنه
سعی می‌کنم درست زندگی کنم که به جون خودم نیفتم که:
باز سه کردی!!!
هنوزم سه می‌کنی؟
و الی آخر


اینم داخل گلخانه است و سبزی‌جات سالادی مصرفی روزانه
همیشه در این جعبه‌ها اسفناج، شبد، گشنیز می‌کارم که می‌زنم تنگ کاهو و......... اووووووم 
سالاد مورد علاقه‌ام بدون سس چرب
با لیمو تازه و روغن زیتون
اما عطر فقط سبزی خانگی





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...