دیدی وقتی دو روز گوشیت خاموشه، روشن که میکنی یهو اساماس که سرازیر میشه؟
هی این صفحه رو میبندم که برم
با خبری جدید متحول میشم و مجبورم برگردم که بگم
این چند روز بهقدری در حصار ذهن گرفتار درد شده بودم و هی افکار بیهوده به سرم افتاد که حالش نبود
سری به اخبار بزنم
همان اخبار یورو نیوز بسنده بود که ساعتی یکبار چک میکنم
امروز که سر جنگم با اوضاع بود و چرخی در اطراف زدم
انگار پاسخ هر چرایی برابرم بود
شک نکن که هیچ سوالی بیپاسخ نیست در هستی
هر فکری که یه جایی ذهنت رو درگیر کنه
بزودی پاسخش میآد. به شرطی که هوشیار باشی. در لحظهی حالا
یکی از وحشتهای بزرگم بعد از طوفان آتش سوزی در جنگله
نهکه هی را به راه این جنگلهای گرام از فرط گرما به خود سوزی میافتن
هربار شمالم و یکی علاف میسوزونه، این قلب من تا دم حلقم میآد که:
ای داد بر من
اینجام الان آتیش میگیره
امروز خبر آتش سوزی در نوشهر رو پیگرفتم که داستان چی و کجا بوده؟
رفتم تا دمه کما و برگشتم.
محلهی دزدک، چسبیده به محلهی ماست
یعنی اونجا دماغشون رو میگیرن، ما تو محل میشنویم
و تو فکر کن من اگر این عید اونجا بودم و بیشک هم تنها، با دیدن این دود و قیامت افقی راهی تهران میشدم
باور کن حتما از ترس یه نیمچه سکته رو میزدم و این شد که به خودم آفرین بگم که
موندم تهران و نه شمال رفتم، نه شد عید دیدنی برم و نه کارگاه
عوضش وحشت اون صحنه رو تجربه نکردم
هی میگم هیچ چی بی حکمت نیست
البته که روح همگی از جمله خانم دکتر شاد
اما بودن من در اونجا جلوی چیزی رو نمیگرفت، در حالی که نبودنم بهم خیر رسوند
این هم از حکمت عید امسال
جل الخالق
چه دنیای عجیبی و ما دست کم میگیریم و فکر میکنیم ، همه چیز میدونیم و برخی تا جانشینی خدا هم میرن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر