یعنی تو فکر کن من از این مراسم سنتی و عزیز و زیبای عید بگذرم
یعنی پارسال وسط همون جنگل هم باز یه سفرهای چیدم و خانهای تکاندم
قبل از رفتن هم اینجا را تکانده بودم
هزار سال عید شد و رفت من همیشه همینکار را کردم
حتا در ایامی که تازه متارکه و بچه ای نزد خود نداشتم
این سرمونی یکی از زیباترین جنبشهای فرهنگی ماست
روفتن خاک و تیرگی و باز ستاندن نور از تاریکی. آهای آقا، اخوی، دادش، هم بچگی با شماهم هستم
این حرکات جمعی چنان انرژی سپیدی داره که خودمون دیدیم هزار ساله باز دل به نوروز خوش داریم
چرا که نه؟
قابل توجه رفقای مجردم
ما هستیم، با بچه، بی بچه. ما عاشق شدیم نشدیم ازدواج کردیم نکردیم و .... هر چه کردیم صرفن برای دل خود بود
حالا اینکه خواب قومی ما را به باور خانوادهی متاهلی هول داد یه چیز اینکه اینکاره نبودیم که در آن جمع ماندگار بشیم هم
داستان خودش را داره
شک نکنیم که هر یک از ما مجردین این قوم آریایی اراده کنیم یکی هست بشه آقای شوهر خانم همسر
سی چی دم به تله ندادیم دیگه؟
سی اینکه بالا رفتیم ماست بود پایین اومدیم دوغ بود، قصهی ما دروغ بود
نه قصههای قومی
قصهی برخی از ما که ذاتن مجرد به دنیا آمدیم و فقط یکبار یا حتا هیچ دم به تله ندادیم
خودمون رو کشف کردیم و دیدیم ذاتن مجردیم
خب هستیم که هستیم
معنیش این نشد که مثل جغد زندگی کنیم
آهای با تک تک شمام
پاشین خودتون رو یه تکونی بدید خاکی بگیر و گلی به خونه بیار و برای خودت
خود تنهات به استقبال نوروز برو
من در سخت ترین لحظات ازش نگذشتم و همیشه تهش از خودم راضی گشتم
حتا اگر شده امسال هیچکس را نبینم، میهمانی نرم میهمان نیاد
عید در راه است، مال من است، مثل همهی مردم پارسی زبان و من اگر قلمش بگیرم به خودم بیحرمتی کردم
و نمیشه از کائنات انتظار احترام و توجه داشت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر