برخي از اين سه رياليهاي مهپارهاي، ميمونه به تلههاي انفجاري
به خودت میآی گرفتار یکیش شدی که نه سر داشته نه ته و تو فقط اصرار داری سر در بیاری اون صحنه، اون دیالوگ اون ... هر چی که تو رو جذبت کرد و پای تیوی نشون چی بود؟
خودت یادت نمیآد
مدتیست بهجای همهاش گمشدگان lost میبینم
از ایران فیلم دانلود میکنم و سر صبر میبینم
وسطاش هم میخوام سر در بیارم بالاخره این سریال کشتی که دنیا به آخر رسیده بود . .. قراره تهش تا کجای هزارتوی ذهن آدمی پیش بره؟
در نتیجه مثل الان که دارم مینویسم گوشم هم به جانب تیویست که فقط ماجرا رو بشنوم
ما را بس
بیشترش موجب کهیر میشه
یعنی چهل و چند نفر موندن و یه دنیا آب و هیچی وجود نداره
خانوادهها همه اونها که بیرون کشتی بودن مرخص کل هوم جمعیت جهان همین چهل و پنجتاست
و ای داد برمن که تو گویی بهشت اسلام
این مادر مردهها به هیچی فکر نمیکنند الا بغل خوابی و لب لب من لب لب تو
فکر و ذکری ندارن جز نواحی کمر به پایین
گور بابا کل زمین که همهاش شده آب
شنیدی:
دنیا رو آب ببره ، یارو رو خواب میبره
؟
میمونه به همین حکایت ما مردم زمین
بیش از این راه نمیده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر