۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

اندر، غروبات جمعه



وای چه‌قده ، مثل جناب خر سرکیفم
شاید اگر این عشقولانه‌ها بیرون بریزه
یه غروب این‌طور آتشین نمی‌شه که موسیقی‌ش کیهانی به‌نظر بیاد و احوالش
آسمانی
روی هوا که چه عرض کنم
نه خودمم
نه نیستم
نه می‌دونم درکدوم لایه از زمان مستقر شدم
موزیک انگار از تک تک سلول‌هام عبور می‌کنه و من چسبیده‌ام به تاق، کیف، آسمون
نمی‌دونم با چه چیز دیگری می‌شه به این حس رسید که خود انگیخته‌اش را بلد نیستم و مثل تقلبایی که جبرئیل می‌رسونه، باید یهو سرچشمه‌اش باز بشه
وای اگه بشه و حالیت نشه و اوخ
من‌که خوبم
خدا همه را خوب نگه‌داره. همه خوب هستند چون هستی هول محور خیر در گردشه
و حتما همه خوبن

خدایا بیچاره شدیم
گروهی گویند تو برعرشی
و گروهی بر فرش
کدامین سو به دنبالت بجوریم؟
این حال چقده منو به یاد شما می‌اندازه. شاید یکی از فوق‌العاده ترین تجربیات حضور شما باشه، اما چرا هر روز خدایی نمی‌کنی؟
من‌که انقده زود گول می‌خورم و با دوتا چشمک ستاره از اینو ر تا اون‌ور راه شیری می‌رم
خب بعدش.....................؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...