۱۳۸۸ مرداد ۱۷, شنبه

انتظار


یکی از سخت‌ترین نوع انرژی‌ها به انتظار تعلق داره
یعنی کافی‌ست منتظر چیزی یا کسی بنشینی
دیگه باید حالا حالاها بنشینی. چون انتظار تو سدی می‌سازه سخت‌تر از بتن
نه انرژی‌های من به او می‌رسه ونه اجازه می‌ده بیاد. راه بسته است و تو در لحظات ناامیدی دست می‌کشی و میری
با برخاستن، برکندن چشم انتظار، گوش انتظار، باور انتظار سد بتونی جمع می‌شه و راه او هم آزاد
ولی کی می‌تونه در شرایط تلخ انتظار به این چیزها فکر کنه، انتظار نکشه و بتونه خونسردانه به کار و زندگیش بپردازه؟
یعنی من‌که تازه بعد این همه سال فقط نسبت به آمدن‌ها و رفتن‌ها بی‌تفاوت شدم و فهمیدم هرچیزی به‌وقتش می‌شه چون قبلا در تجسم خالق شده. ولی اگر باز دستم خطبخوره و منتظر چیزی باشم
روز از نو روزی از نو همون یه گوله آتیشم
خلاصه که آخر همه فن و تکنیک های برای آزادی بشر از ذهن نابکار ابلیس راهی ندیدیم جز بی‌عاطفگی
هرچه می‌کشیم از توقع و انتظارو این دو محصول تعلق خاطر
خب با این حساب اوضاع بشریت با شتاب فراوان به سوی اشراق در حرکته. چون خودت رو بکشی هم بیشتر از دو سه سیر محبتی برای کسی نمونده که اونم، دل خوش سیری چند؟
مخلص کلام که رفتیم بودا بشیم. این یکی دو نفری که هنوز فضای مهر را در قلبم اشغال کردن هم خارج کنیم و با خیال راحت بودا گونه به اشراق و اینا...................... به میمنت مبارکی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...