۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

غم مخور


بعضی چیزها مثل شراب به زمان احتیاج داره. یا مثل مسافر که به طی مسیر
حتا بعضی رفته‌ها که مجبور به بازگشتند
بعضی نیامده‌ها، که محکوم به آمدن. اسمش نمی‌دونم چیه. سختش نکن که بشه سرنوشت
چون این حتا شامل حال ترشی لیته هم می‌شه که باید بمونه تا جا بیفته
صبح کتاب حافظ را خیلی اتفاقی و بعد از چندین ده‌هزار سال باز کردم گفت:
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
خوشم اومد دلم خواست مثل بچة آدم و قشنگ بخونمش
خواندم. با همه حضور و توجه هم خواندم. تا امروز که از عمرم گذشته این دومین باری است که دیوان خواجه گشوده شده و این ابیات خود را نمایان کردن
دفعه قبل سی‌سال پیش بود و حالا بعد از سی سال کی قراره بیاد ؟
صبح اول هفته همگی سراسر نشاط و انگیزة حیات

هان مشو نومید
چون واقف نئی از سر غیب
باشد اندر پرده
بازی‌های پنهان
غم‌مخور
من‌که در اساس عالم به این ابیات اعتقاد
کامل دارم
پس ، غم مخور

لحظه‌ی قصد

    مهم نیست کجا باشی   کافی‌ست که حقیقتن و به ذات حضور داشته باشی، قصد و اراده‌ کنی. کار تمام است. به قول بی‌بی :خواستن توانستن است.    پری...