۱۳۸۸ شهریور ۹, دوشنبه

تک درختی اون وسطا


اگر بر حول محور هستی بخوای بچرخیم و به دنیا نگاه کنیم، همچین هم بنا نیست هر چی می‌خواهیم همون بشه و همه چیز سفید و شفاف باشه
نگاه من و سهم من از این تصویر همان‌قدر به سفیدی‌ش احتیاج داره که
نگاه یکی دیگه به اون رنگی محتاج که تو بهش رنگ سیاه، رنگ نفرت می گی
شری که در نقطة ایکس معنی شر می ده
در ایگرگ معناش عوض و خیر می‌شه
مثل بارون.
وقتی نباره خشکسالی و زیادی بباره سیل می‌شه
شب نباشه زمین نابود ، می‌سوزه و خشک می‌شه و روز هم نباشه باز همین حکم را داره این چرخة تعادله
ولی یه مرز وسطی هم هر چیزی داره که چون نه یک است و نه دو
نمی‌شه گفت اصلا نیست
مثل هیچ یا نیستی، این‌ها هم نبود یک خبر را اعلام می‌کنه
غایب.
یکی بود یکی نبود
اون‌جا که وسط این دو جاست و من ایستادم
منگی و خنثی‌ست.
همیشه که نمی‌شه یا خوشم باشه یا ناخوشم
یه روزایی هم فیوزاتم ضرتش قمصور می‌شه و به کل خواجه از آب در می‌آم
خواجه نسبت به همه چیز.
بی‌تفاوتی محض.
البته این خیلی بهتر از حرص و جوش زیاده است
اما باز انتهای بی‌عشقی و حزن بی‌هم‌کلامی‌ست
نگاه کن درخت بر بلندای سهم‌گین صخره
چطور ایستاده و قد کشیده است؟
بلکه هم کلامی ببیند

۳ نظر:

  1. این درخت شباهتی به شما ندارد . شما بر صخره ای شکل میگیری که در پایین آن مشتاقان برایت کف می زنند و هورا می کشند . تنها آنی است که جانداری نبیند

    پاسخحذف
  2. این کامنت به پاسخ احتیاج نداشت؟

    پاسخحذف
  3. دیدم شما بهتر از خودم می‌دونید
    سکوت شرط ادب بود

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...