۱۳۸۸ مرداد ۲۶, دوشنبه

عاقبت به خیری



خدایی‌ش چقده این سینما خُب چیزی‌ست.
کاش در زندگی هم مثل سینما هی را به را معجزه می‌شد
از در و دیوار بدشناسی یا خوش شانسی می‌باره. بستگی به ژانر فیلم داره
کمدی، درام
هالیوودی، هندی
بسته به تصمیم کارگردان ایناش رقم می‌خوره اما
از همه مهمتر وقایعی‌ست که مگر فقط در سینما رخ بده
من‌که بی‌خواب و .... تی‌وی نکبتی تهران هم داره یه فیلم می‌ده مال بیست سال پیش
آقای ابوالفضل عرب‌نیا یا نمی‌دونم پور عرب؟ من هیچ وقت جز آقای شکیبایی اسم هیچ‌کدام از آرتیست‌های رویت شدة بعد از انقلاب را یاد نگرفتم. از ابوالفضلش اطمینان دارم
یکی از همین دوتا
اسم پسرش رضا، ده ساله، که یهو یکی می‌آد می‌دزدش
می‌فهمه تازه که، این باباشه
قبلی‌ها بابا ننه نمای قلابی که بچه‌رو از یک‌سالگی دزدیده بودن
فکر کن!!
ما از پس، بچه‌های خودمون برنمی‌آییم. اینا از هم می‌دزدن
حالا گو این‌که رضا اولش شاکی شد. ولی از قرار بعدش کلی هم راضی بود. رفت و گشت............ خالی بندی محض
ولی فکر کن خیلی حال می‌ده.
یهو یکی الان پیدا بشه و بگه : ببین
من مامانتم.
اون خانم والده قلابی بود. فقط غیرتم برنمی‌داره با بابام شوخی ندارم
بیچاره او هم که سی ساله دستش از دنیا کوتاه شده. مام که از اون ورژن پدری‌ کلی راضی بودم
ولی چه حالی می‌داد.
الان مامان جان می‌آمد و مرا در مرز هزارسالگی با خودش می‌برد
دکتر می‌شدم
مشهور می‌شدم
شوهر می‌کردم.
پولدار می‌شدم
نمی‌شدم؟
راست می‌گی وقتی برای تجربه این‌ها نیست. بهتره بیخود خاطرم را آشفته نکنم این ُدم، آخری بریم دنبال این‌که
مادرمون کیست؟
چرا از اول این نبوده؟
حسرت هزار سال درخت گردی و ول‌زنی می‌مونه به دلم که اگه مادر خودم بود. چه‌ها که نمی‌شد
آقا بی‌خیال همون بی‌بی‌جهانش به یه دنیا می‌ارزید
پس سناریو برعکس
من اولش دختر بی‌بی‌ بودم. بعد از مرگ بی‌بی فهمیدم بچة دخترشم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...