۱۳۸۸ شهریور ۴, چهارشنبه

من چه سبزم ام......



اصلا یادمون می‌ره چون انرژی نداریم. یادمون می‌ره چون آگاهی از نوع انرژی بالایی‌ست
یادم رفته چون پوستم را کندی. من‌که نفهمیدم باهام چه‌کار داری؟
اما کشیدة خوب و محکمی بود و دستت درد نکنه. نمی‌دونم الان مثل خر تو کیفم
یا یه انرژی محسوس و شیرین و لذت بخشی بهم دادی که از جنس آگاهی بود و به‌یاد آوردم
پشت این همه سیاهی یه سفیدی‌هایی دیدم که کس به خواب ندیده
یادم اومد روزایی که چار چنگولی به تاق چسبیده بودم و جز زخم بستر و سقف بی‌روح سفید هم‌دمی نداشتم
یادم اومد که حتا مدتی امید زنده موندنم نبود
اون وقتی که بیست روز در کما بودم و نود چهاردرصد خونم عفونت بود. حتا چرک مغزم را خشک کرده و کوچیک شده بود
عجب دنده‌ای تختی برای من ابتیاع فرموده بودی
عجب استقامتی که الان فکر می‌کنم، همه‌اش کابوس یک شب بلند و تموم نشدنی به نظر می‌رسه
دخترک در ماه عسل با ریزی جثه‌اش خوابوند تو گوشم. تو گوش منی که چند روزی‌ست مغزش ورم کرده بس‌که در عذابه
آخه نمی‌تونم باور کنم تو این همه بد بشناسی. موضوع این‌جاست. من نمی‌تونم برای کسی، حتا دشمنم بد بخوام
تو چطور می‌تونی این‌طوری دهنم رو صاف کنی و باز در من باشی؟
چطور می‌تونی این همه خودت را به عذاب بندازی، از دست من؟ منه من؟
بعد یهو مثل الان یه حال بی‌ربط می‌دی که تا اور دوز فاصله‌ای نداره.
یهو می‌کوبیم به تاق آسمون، بي‌گاه و ناگاه خودت رو نشون می‌دی
کرشمه می‌ای و دوباره می‌ری

این انرژی زیادی که یهو ریختی و رفتی، کی باید چه‌کارش کنم؟
حتا نشد برم نماز
نشده برم افطار
نمی‌دونم چه‌قدر چند فاز و ..... چه‌کارم کردی؟
اما خب، خوبه که اگه همیشه نیستی، یه وقتایی که می‌آی
چنان می‌آی که هیچ محبوبی ندیده




۱ نظر:

  1. ای برده اختیارم تو اختیار مایی
    من شاخ زعفرانم تو لاله زار مایی
    گفتم غمت مرا کشت گفتا چه زهره دارد؟
    غم اینقدر نداند کاخر تو یار متیی؟
    گفتا تو چنگ مایی واندر ترنگ مایی
    پس چیست زاری تو چون در کنار مایی
    گفتم ز هر خیالی دردسر است مارا
    گفتا ببر سرش را تو ذوالفقار مایی
    سر را گرفته بودم یعنی که در خمارم
    گفت ار چه در خماری نی در خمار مایی؟
    گفتم چو چرخ گردان والله که بی قرارم
    گفت ار چه بی قراری نی بی قرار مایی؟
    شکر لبش بگفتم لب را گزید یعنی
    آن راز را نهان کن چون راز دار مایی
    حضرت خداوندگار مولانا

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...