یازده صبح امروز رفتم بالکنی گل آب بدم، نشون به اون نشونی که تازه نیمساعته برگشتم داخل
آخی کاش چلک بودم
البته دروغ چرا؟ الان که نه. خیلی گرمه. ولی خدا کنه پا بده شهریور را چلک باشم
قدیما وقتی دلم برای باغبونی تنگ میشد. میرفتم شمال. البته این یکی از اینگیزههای رفتنم بود
خاک بازی
آب بازی
اما حالا فکر میکنم برم سفر یادگلها که می افتم با خودم میگم: بری کجا؟ بهتر از اینجا
خالی میبنده ها تو باور نکن. نمیدونم من برم کی قراره اینا رو آب بده؟ حتا اگر پریا هم خونه بود، اونم زیر بار اینهمه گلدون نمیرفت
حتا به قیمت، خونه خالی و مجردیهای دخترونه
امروز روز قلم نبود. اما روز، قلمهها بود
هفتة پیش چند گلدان هرس کرده بودم. عین حکایت هستیست
تو میری میایستی بالای سر گلهایی که تا اینجا رسوندی
بعد برحسب سن و سلامتی کهنه ترها رو میچینی
کمی زرد و زار ها هم جا تنگ کنن
از دور نگاهش کنی میچسبه به فلسفة نژاد پرستانة آدولف هیتلر
هر کی اضافهاست و جاتنگ کنه و بی فایده و غیر اصیل آریاییست
بره توی کوره
اضافه ها را هم میچینم. اما این اضافهها اونجا در گلدان مادر اضافه بوده
خودش امکان رشد مجدد را داره. در نتیجه اضافه ها میره برای ریشه دهی
و مرحلة بعد که امروز بود، به نوع و شرایط تقسیم میشه و درگلدانهای جداگانه کاشته شد
خب حدود پنج گلدان تازه به جمع گلدانهای خونه اضافه شده
هر چی اضافه میشه مسئولیت منم بیشتر میشه
اما خداوکیلی بد فرم حال میده، خاک بازی، گلکاری، آبیاری
یادمون نره در سرشت و تاریخچه همگی کشاورز یا دام دار بودیم
منکه نمی تونم ارتباط فوقالعادهای با چارپایان داشته باشم. تازه چیزی نیست با دو پاهم زوری و نیم بند موفق میشم
فعلا برم برای تدارکات مراسم، احترام به منه، من
و عصرانه بین گلها
البته دروغ چرا؟ الان که نه. خیلی گرمه. ولی خدا کنه پا بده شهریور را چلک باشم
قدیما وقتی دلم برای باغبونی تنگ میشد. میرفتم شمال. البته این یکی از اینگیزههای رفتنم بود
خاک بازی
آب بازی
اما حالا فکر میکنم برم سفر یادگلها که می افتم با خودم میگم: بری کجا؟ بهتر از اینجا
خالی میبنده ها تو باور نکن. نمیدونم من برم کی قراره اینا رو آب بده؟ حتا اگر پریا هم خونه بود، اونم زیر بار اینهمه گلدون نمیرفت
حتا به قیمت، خونه خالی و مجردیهای دخترونه
امروز روز قلم نبود. اما روز، قلمهها بود
هفتة پیش چند گلدان هرس کرده بودم. عین حکایت هستیست
تو میری میایستی بالای سر گلهایی که تا اینجا رسوندی
بعد برحسب سن و سلامتی کهنه ترها رو میچینی
کمی زرد و زار ها هم جا تنگ کنن
از دور نگاهش کنی میچسبه به فلسفة نژاد پرستانة آدولف هیتلر
هر کی اضافهاست و جاتنگ کنه و بی فایده و غیر اصیل آریاییست
بره توی کوره
اضافه ها را هم میچینم. اما این اضافهها اونجا در گلدان مادر اضافه بوده
خودش امکان رشد مجدد را داره. در نتیجه اضافه ها میره برای ریشه دهی
و مرحلة بعد که امروز بود، به نوع و شرایط تقسیم میشه و درگلدانهای جداگانه کاشته شد
خب حدود پنج گلدان تازه به جمع گلدانهای خونه اضافه شده
هر چی اضافه میشه مسئولیت منم بیشتر میشه
اما خداوکیلی بد فرم حال میده، خاک بازی، گلکاری، آبیاری
یادمون نره در سرشت و تاریخچه همگی کشاورز یا دام دار بودیم
منکه نمی تونم ارتباط فوقالعادهای با چارپایان داشته باشم. تازه چیزی نیست با دو پاهم زوری و نیم بند موفق میشم
فعلا برم برای تدارکات مراسم، احترام به منه، من
و عصرانه بین گلها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر